کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وصال
فرهنگ نامها
(تلفظ: vesāl) (عربی) رسیدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او ؛ رسیدن به چیزی و به دست آوردن آن؛ (در تصوف) پیوند با خداوند و رسیدن به مرتبهی فناء فی الله ؛ (در اعلام) میرزا احمد شفیع بن محمد اسماعیل شیرازی (وصال شیرازی) از شاعران ایران در اوایل دورهی...
-
آرزو
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārezu) خواهش ، کام ، مراد ، چشمداشت ، امید ، توقع و انتظار ؛ میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب .
-
نیروانا
فرهنگ نامها
(تلفظ: nirvānā) (سنسکریت) آخرین مرحله سلوک در نزد ' بودا ' که مرحلهی محو شدن جنبهی حیوانی وجود و رسیدن به کمال است .
-
مبارز
فرهنگ نامها
(تلفظ: mobārez) (عربی) آن که برای رسیدن به هدف خود پیوسته با مخالفان در جدال و ستیز است ؛ آن که فعالیت سیاسی دارد ؛ همآورد ، حریف ، رزمنده ، جنگآور.
-
هدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: hodā) (عربی) (در قدیم) هدایت کردن ، هدایت ، راهنمایی ؛ رسیدن به حق و حقیقت ؛ راه راست ، مسیر درست ؛ (به مجاز) دین هدایت ، اسلام .
-
محبت
فرهنگ نامها
(تلفظ: moha(e)bbat , mahabbat) (عربی) دوست داشتنِ کسی یا چیزی ، مهربان بودن نسبت به کسی یا چیزی ، مِهر ، دوستی؛ (در تصوف) شور و شوق بسیار داشتنِ سالک برای رسیدن به خداوند .
-
الهام
فرهنگ نامها
(تلفظ: elhām) (عربی) به دل افکندن ، در دل انداختن ؛ القاء معنی خاص در قلب به طریق فیض؛ رسیدن فکر به ذهن و در معارف اسلامی القای امری از سوی خداوند به دل کسی ؛ (در قدیم) دریافت و شعور غریزی .
-
فرود
فرهنگ نامها
(تلفظ: forud) (به مجاز) فرا رسیدن ؛ (در قدیم) پایین ، نشیب ، سرازیری ، قرار گرفته در مرتبهی پایین از جهت مقام ؛ (در اعلام) پسر سیاوش از ' جریره ' دختر پیران ویسه .
-
کمال
فرهنگ نامها
(تلفظ: kamāl) (عربی) آخرین حد چیزی ، نهایت ، بسیاری ؛ سر آمد بودن در داشتن صفتهای خوب ، بیعیب و نقص بودن ، کامل بودن ؛ خردمندی و دانایی ، فرزانگی ، درایت ؛ کاملترین و بهترین صورت و حالت هر چیز ؛ (در تصوف) رسیدنِ سالک به مقام محو ؛ (در فلسفه) صورت و...
-
مهرپو
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr pu) (مِهر = مهربانی ، محبت + پو = پوینده ، جستجو کننده ، جوینده) ، آن که برای رسیدن به مهر و محبت و مهربانی تلاش و کوشش با شتاب میکند ، پویندهی مهر ، جویندهی مهربانی .
-
همت
فرهنگ نامها
(تلفظ: hemmat) (عربی) اراده ، انگیزه ، و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف ؛ بلند طبعی ، بلند نظری ، جوانمردی ؛ (در قدیم) خواست ، آرزو ؛ (در تصوف) توجه قلب با تمام نیروی روحی به خداوند، دعا از صمیم قلب .
-
همراه
فرهنگ نامها
(تلفظ: hamrāh) آنکه در کنار دیگری راهی را طی میکند ؛ (به مجاز) آن که با دیگران توافق و سازگاری دارد، سازگار ، موافق ؛ (به مجاز) همدم ، مونس . قرین ؛ (به مجاز) آنکه در انجام کاری یا رسیدن به مقصودی به کسی یاری میرسانَد ، یار ، یاور .