کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رستم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رستم
فرهنگ نامها
(تلفظ: rostam) کشیده بالا ، بزرگ تن ، قوی اندام ؛ (در قدیم) (به مجاز) مرد شجاع و نیرومند ؛ (در اصل) نام پهلوان معروف شاهنامه است .
-
جستوجو در متن
-
مهرآزاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr āzād) (در اعلام) نام یکی از اجداد رستم .
-
اشکبوس
فرهنگ نامها
(تلفظ: aškbus) (در اعلام) نام پهلوانی از کوشان که به دست رستم کشته شد.
-
مهرناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr nāz) (در اعلام) نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند .
-
دستان
فرهنگ نامها
(تلفظ: dastān) (در قدیم) آهنگ و لحن ، داستان ، قصه ، افسانه ؛ (در اعلام) لقب زال پدر رستم .
-
رودابه
فرهنگ نامها
(تلفظ: rudābe) (پهلوی) (در اعلام) دختر مهراب پادشاه کابل و زن زال و مادر رستم دستان .
-
زال
فرهنگ نامها
(تلفظ: zāl) (= زر) سفید موی ؛ (در اعلام) پسر سام و پدر رستم ، جهان پهلوان ایرانی .
-
تهمتن
فرهنگ نامها
(تلفظ: tah(a)m tan) (در قدیم) تنومند ، قوی جثه ، نیرومند ؛ (در اعلام) از القاب رستم زال .
-
جهان بخش
فرهنگ نامها
(تلفظ: jahān baxš) (به مجاز) ویژگی آن که جهان تحت سلطهی اوست و میتواند آن را به کسی ببخشد ؛ (در اعلام) از القاب رستم .
-
فرامرز
فرهنگ نامها
(تلفظ: farāmarz) آمرزنده (دشمن) ؛ (در اعلام) پسر رستم پسر زال پهلوان بزرگ ایرانی .
-
سهراب
فرهنگ نامها
(تلفظ: sohrāb) دارندهی آب و رنگ سرخ ، سرخاب ؛ (در اعلام) پسر دلاور رستم از دختران پادشاه سمنگان .
-
گیو
فرهنگ نامها
(تلفظ: giv) (در اعلام) (در شاهنامه) یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز ، داماد رستم و پدر بیژن است.
-
اسفندیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: esfand yār) (اوستایی) مقدس آفریده یا آفریدهی (خرد) پاک ؛ (در اعلام) پسر گشتاسب که به روئینتن معروف بود و در نبرد با رستم از پای در آمد.
-
برزو
فرهنگ نامها
(تلفظ: borzu) (اوستایی) تنومند ، بلند پایه ؛ (در اعلام) نام پسر سهراب پسر رستم زال در روایات ملی؛ نام آتشکدهی عهد ساسانی در استان مرکزی .