کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رأم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رام
فرهنگ نامها
(تلفظ: rām) مأنوس ، خوگیر ، الفت گرفته ؛ (در قدیم) موافق ، سازگار ، شاد و خوشحال ، رامی ، رامین ؛ (در قدیم) (در گاه شماری) روز بیست و یکم از هر ماه شمسی در ایران قدیم .
-
جستوجو در متن
-
رامک
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmak) (رام +ک (تصغیر)) ، مصغر رام ، ← رام .
-
رامی
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmi) (رام + ی (پسوند نسبت)) ، منسوب به رام ، ← رام .
-
رامان
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmān) (رام + ان (پسوند نسبت)) ، منسوب به رام ، ← رام ؛ به علاوه نام ناحیهای است در شهرستان اهواز .
-
مهرام
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahrām) (مَه + رام) آن که ماه رام اوست ؛ (به مجاز) خوشبخت .
-
راما
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmā) (سنسکریت) یکی از تجلیات و اطوار ' وشنو '/vichnou/ در اساطیر هندی ؛ (در فارسی) (رام + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به رام . ← رام .
-
رامین
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmin) رام ، رامتین ، نام عاشق ویسه ، (این کلمه مرکب از ' رام ' به معنی طرب و ' ین ' است به معنی طربناک است) . ← رامتین .
-
رامینه
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmine) رام ، رامین ، طربناک .
-
رامدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: rām doxt) (رام + دخت = دختر) ، دختر مطیع و آرام .
-
رامبد
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmbod) (رام + بد /-bod/ (پسوند نگهبان و مسئول)) ، روی هم به معنی رئیس رامشگران ؛ آرامش دهنده .
-
شهرام
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahrām) مطیع شاه ، رام شاه ،آرام شاه ، موجب آرامش شاه .
-
گلرام
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol rām) [گل + رام = مأنوس ، خوگیر ، الفت گرفته ، در قدیم موافق ، سازگار ، در قدیم) شاد ، خوشحال] آن که با گل مأنوس شده و الفت گرفته است ؛ آن که دارای طبعی موافق و سازگار با گل است ؛ گل شاد و خوشحال ؛ به مجاز) زیباروی شاد و با طراوت .