کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده پیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آزرمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: āzarmān) همیشه جوان ، پیر ناشدنی و فرسوده نگشتنی .
-
باستان
فرهنگ نامها
(تلفظ: bāstān) مربوط به گذشتهی دور ، زمان قدیم ؛ (در قدیم) (به مجاز) پیر و سالخورده .
-
آزرمیدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: āzarmi doxt) به معنی دختر پیر ناشدنی ؛ (در اعلام) خواهر ' بوران دخت ' و دختر خسرو پرویز ، ملکهی ساسانی . + ن.ک. آذرمیدخت .
-
مامک
فرهنگ نامها
(تلفظ: māmak) (مام = مادر + ک / ak ـ/ (پسوند تحبیب)) ، (در قدیم) مادر ؛ خطاب محبت آمیز به فرزند دختر ؛ زن پیر ؛ مادرک (مهربان).
-
ساقی
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāqi) (عربی) آن که شراب در پیاله میریزد و به دیگری میدهد ؛ (در قدیم) (به مجاز) معشوق ؛ (در قدیم) در ادبیات عرفانی نمادِ ' خداوند ' یا پیر است .
-
مراد
فرهنگ نامها
(تلفظ: morād) (عربی) خواست ، آرزو ؛ مقصود ، منظور ، قصد ؛ (در تصوف) پیر ؛ (در قدیم) عزم ، اراده ، مایهی کامرانی و موفقیت ؛ (در عرفان) کسی است که قوت ولایت در او به مرتبهی تکمیل نقصان رسیده باشد .
-
عزیز
فرهنگ نامها
(تلفظ: aziz) (عربی) آن که او را بسیار دوست بدارند یا برای او ارزش و احترام زیادی قائل باشند ، گرامی، محبوب ، دارای رفاه ، عزت و احترام در مقابلِ ذلیل ؛ از نامها و صفات خداوند ؛(در قدیم) دارای عظمت و احترام ؛ (در تصوف) مرشد ، پیر .
-
نازتاب
فرهنگ نامها
(تلفظ: nāz tāb) (= ناز ، از نامهای شاهنامه) ، (در اعلام) نام یکی از چهار دختر آسیابان پیر که در جشن روستایی به نزد بهرام گور آمدند و برای او چامه خواندند و بهرام آن چهار را به همسری گرفت.