کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حورالعین
فرهنگ نامها
(تلفظ: hurolein) (عربی) (در قدیم) زن یا زنان سفیدپوست درشت چشم .
-
فرهود
فرهنگ نامها
(تلفظ: farhud) (عربی) کودک پر گوشت و خوب صورت ؛ مرد درشت اندام .
-
غزال
فرهنگ نامها
(تلفظ: qazāl) (عربی) نوعی آهوی ظریف اندام و بسیار تندرو با چشمان درشت سیاه ؛ (در قدیم) (به مجاز) معشوقهی زیبا .
-
یاسمن
فرهنگ نامها
(تلفظ: yāsaman) (در گیاهی) درختچهای زینتی دارای گلهای درشت و معطر به رنگهای سفید ، زرد و قرمز .
-
کوکب
فرهنگ نامها
(تلفظ: ko(w)kab) (عربی) (در نجوم) ستاره ؛ (در گیاهی) گل زینتی درشتِ پُر پَر به رنگهای ارغوانی ، سفید ، زرد، قرمز یا بنفش.
-
سوسن
فرهنگ نامها
(تلفظ: susan) (گیاهی) گیاهی پیاز دار و تک لپهای ، با برگهای باریک و دراز که انواع وحشی و پرورشی دارد ؛ گل این گیاه که معمولاً درشت ، خوشهای ، و به رنگ ها و اشکال مختلف است . بعضی انواع آن خاصیت دارویی دارد .
-
نوری
فرهنگ نامها
(تلفظ: nuri) (عربی ـ فارسی) (نور + ی (پسوند نسبت)) ، منسوب به نور ، مربوط به نور ؛ روشن و درخشان؛ (در گیاهی) نوعی زردآلوی درشت و کشیده به رنگ زرد ؛ (در قدیم) نوعی طوطی .
-
هما
فرهنگ نامها
(تلفظ: homā) (در پهلوی به معنی فرخنده)؛ پرندهای با جثهای نسبتاً درشت از خانوادهی لاشخورها ، دارای بالهای بلند ، دُم بلندِ لوزی شکل به رنگ خاکستری و یک دسته مو در زیر منقار . [هما به خوردن استخوان مشهور است و قدما می پنداشتند سایهاش بر سر هر کس ب...