کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داد دل را گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بهمنداد
فرهنگ نامها
(تلفظ: bahman dād) نکو داد ؛ آفریدهی نیک اندش .
-
فرّخ داد
فرهنگ نامها
(تلفظ: farrox dād) زادهی مبارک و خجسته ؛ (به مجاز) خوش قدم ، قدم خیر .
-
نیکداد
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik dād) (نیک + داد = داده) ، دادهی نیک ، دادهی خوب .
-
یزدانداد
فرهنگ نامها
(تلفظ: yazdān dād) خداداد ؛ (در اعلام) نام پسر شاپور سیستانی ، یکی از دستیارانِ ابومنصور المعمری در جمعآوری شاهنامهی منثور ابو منصوری .
-
جستوجو در متن
-
دلافروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: del afruz) (به مجاز) مایهی شادی و خوشی دل ، محبوب و خوشایند ؛ (در قدیم) شاد و خرم ، معشوق ؛ (در اعلام) (در شاهنامه) دل افروز فرخ پی نامِ زنی رومی و ایرانی نژاد که شاپور ذوالاکتاف از اسارت رومیان رهانید و این نام را بر او گذاشت .
-
آئینه
فرهنگ نامها
(تلفظ: ā’ine) (= آیینه و آینه) سطح صاف و صیقل یافته شیشهای یا فلزی که تصویر را منعکس میکند؛ (به مجاز) (در تصوف) دل عارف که حقایق در آن منعکس میشود ؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) نوعی طبل یا زنگ که از پشت فیل معمولاً در جنگ به صدا در میآوردهاند .
-
هاتف
فرهنگ نامها
(تلفظ: hātef) (عربی) ندا دهندهای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود ، مانند فرشتهیندا دهندهی غیبی ، سروش ؛ (در عرفان) در اصطلاح ، داعی و منادی حق که در دل سالک متجلی شود و او را توفیق سلوک عنایت کند ؛ (در اعلام) هاتف اصفهانی شاعر معروف قرن دواز...
-
محراب
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehrāb) (عربی) جایی از مسجد (معمولاً با معماری خاص) در سمت قبله که امام جماعت هنگام نماز خواندن در آنجا میایستد ؛ بخشی از یک عبادتگاه که هنگام عبادت در آنجا میایستند یا رو به آن قرار میگیرند ؛ (در قدیم) (به مجاز) عبادتگاه ، قبله ؛ (در عرف...