کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خون در دل افتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
الهام
فرهنگ نامها
(تلفظ: elhām) (عربی) به دل افکندن ، در دل انداختن ؛ القاء معنی خاص در قلب به طریق فیض؛ رسیدن فکر به ذهن و در معارف اسلامی القای امری از سوی خداوند به دل کسی ؛ (در قدیم) دریافت و شعور غریزی .
-
فؤاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: fo’ād) (عربی) (در قدیم) دل ، قلب .
-
دلسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: delsā) (دل + سا (پسوند شباهت)) ، همچو دل که جایگاه عواطف و احساسات در انسان است . مثل قلب ؛ (به مجاز) دارای احساس ، دارای عاطفه .
-
دلفروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: del foruz) (در قدیم) (به مجاز) مایه شادی دل ، زیبا ، پسندیده و گرامی .
-
دلافروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: del afruz) (به مجاز) مایهی شادی و خوشی دل ، محبوب و خوشایند ؛ (در قدیم) شاد و خرم ، معشوق ؛ (در اعلام) (در شاهنامه) دل افروز فرخ پی نامِ زنی رومی و ایرانی نژاد که شاپور ذوالاکتاف از اسارت رومیان رهانید و این نام را بر او گذاشت .
-
بیدل
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi del) (در قدیم) (به مجاز) دل داده ، عاشق ؛ (در اعلام) ابوالمعالی میرزا عبدالقادر بن عبدالخالق شاعر قرنِ دوازدهم هجری قمری .
-
دلگشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: del gošā) شادی آفرین و فرحبخش ؛ (در موسیقی ایرانی) رِنگی در دستگاه سه گاه ؛ (در تصوف) صفت فیاضی و فتاحیِ خداوند که در مقام انس ، دل سالک با آن آرامش مییابد .
-
ساغر
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāqar) (معرب) ظرفی که در آن شراب مینوشند ، جام شراب ؛ (در قدیم) (به مجاز) ، شراب ؛ (در عرفان) دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده میشود .
-
لقا
فرهنگ نامها
(تلفظ: le‛qā) (عربی) (در قدیم) دیدار ، ملاقات ، چهره ، صورت ؛ (در تصوف) پیدا شدن استعدادی در دل سالک تا حق در آن ظاهر شود.
-
سلیم
فرهنگ نامها
(تلفظ: salim) (عربی) دارای قدرت تشخیص و داوری درست، سالم و بیعیب؛ (در قدیم) آرام و مطیع، ساده دل و خوشباور ؛ (در حالت قیدی) در حال سلامت و به دور از هر گزند و آسیب .
-
دلبند
فرهنگ نامها
(تلفظ: del band) (به مجاز) عزیز و دوست داشتنی ؛ (در قدیم) معشوق ، اسیر کنندهی دل، جذاب و گیرا.
-
دلجو
فرهنگ نامها
(تلفظ: del ju) (به مجاز) خوب ، زیبا پسندیده ؛ (در قدیم) تسلی دهندهی دل ، غم خوار ، عاشق ، معشوق .
-
دلنواز
فرهنگ نامها
(تلفظ: del navāz) (به مجاز) مایهی آرامش دل ، آرامش بخش ؛ (در قدیم) نوازشگر، مهربان و دلسوز ، محبوب و معشوق .
-
فریبا
فرهنگ نامها
(تلفظ: fa(e)rybā) (به مجاز) بسیار زیبا ، دل پسند و خوشایند ؛ (در قدیم) به معنای فریفته .
-
نهاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: na(e)hād) سرشت ، طبیعت ؛ ضمیر ، دل ؛ بنیاد ، اساس ؛ (در قدیم) روش ، طریقه ؛ آئین ، آداب ، قاعده ؛ مقام، جایگاه.