کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرج هست و بود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
محقق
فرهنگ نامها
(تلفظ: mohaqqeq) (عربی) آن که دربارهی موضوعی مطالعه و تحقیق میکند ، پژوهشگر ، پژوهنده ، جستجو کننده؛ (در تصوف) آن که حقیقت امور چنان که هست بر او کشف و یقین حاصل شده که به غیر از تجلی ذات خداوند موجود دیگری نیست و هر چه هست ، مظاهر ذات حق است .
-
مهرداد
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr dād) دادهی مهر، آفریده شدهی مهر؛ (در اعلام) اسم سه نفر از پادشاهان اشکانی مهرداد بوده است (اشکهای 6 ،9 ،13) ؛ مهرداد نام یکی از گماشتگان آستیاگ نیز هست که کوروش را به دست او سپرده بود . و نیز نام پسر خسرو پرویز .
-
شیوه
فرهنگ نامها
(تلفظ: šive) روش ، طریقه ؛ (در قدیم) عشوه ، ناز ، حالت ، وضع ؛ (در عرفان) اندک جذبه را گویند که گاه هست و گاه نیست .
-
شمایل
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamāyel) (عربی) ظاهر کسی یا چیزی ، شکل و صورت ؛ (در قدیم) خویها ، خصلتهای نیکو و پسندیده؛ (در عرفان) اندک جذبهی الهی را گویند که گاه هست و گاه نیست تا سالکِ مغرور ، مغلوب شود.
-
گوهرناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: go(w)har nāz) [گوهر = (به مجاز) نهاد و سرشت ، هر شخص یا چیز والا و نفیس + ناز = کرشمه ، غمزه ، قشنگ، زیبا] ویژگی شخصی که در نهاد و سرشت او ناز و غمزه هست ، شخص (زن) ارزشمند ، والا و نفیس که قشنگ و زیباست .
-
کاموس
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāmus) (در اعلام) نام مبارزی کشانی که پادشاه سنجاب بود وی از بهادران توران و از امرای زیردست افراسیاب بود .
-
محجوب
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahjub) (عربی) با حجب و حیا و مؤدب ؛ (در قدیم) در حجاب شده ، پوشیده ، پنهان ؛ (در قدیم) (به مجاز) بازداشته شده ، منع شده ؛ (در عرفان) کسی که میان او و حق حجابی هست و هنوز شایستگی درک حقیقت و دیدار حق را نیافته است .
-
زرمهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: zar mehr) (در اعلام) نام سوخرای (سوفرای) ، وی از تخمهی کارن (قارِن) و مسقطالرأس او بلوک اردشیر خوره در پارس بود ؛ زرمهر حکمران ایالت سکستان (سیستان) بود و لقب هزارپت (هزارفت) داشت.
-
آراسته
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārāste) (صفت مفعولی از آراستن) آرایش شده و زینت و زیور داده شده ؛ آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفتهای خوب اخلاقی نیز هست ؛ (در قدیم) منظم ، مرتب ، دارای سامان ، با زیور و زینت.
-
مزدک
فرهنگ نامها
(تلفظ: mazdak) (= مژدک) (در اعلام) پسر بامداد است که گویند از استخر فارس بود و آیین' دریست دین'، را که قبلاً توسط زردشت بونده (بوندس) پسر خرگان پی افکنده شده بود رواج داد .
-
هامان
فرهنگ نامها
(تلفظ: hāmān) (در اعلام) هامان [مشهور] وزیر اخشویروش [خشیارشا که او را با اردشیر خلط کردهاند] بود که بر مردخای یهودی غضبناک شد. [زیرا که وی را تعظیم ننموده بود] ، بدین لحاظ پادشاه را بر آن داشت که فرمانی صادر کند که یهود را در تمام ممالک فارس به قتل...
-
فرشیدورد
فرهنگ نامها
(تلفظ: faršid vard) (در اعلام) نام برادر اسفندیار که یکی از پهلوانان ایران بود و در جنگ با ارجاسب کشته شد؛ نام برادر ویسه که یکی از پهلوانان توران بود ، نام دهقانی است که با بهرام گور معاصر بود .
-
جنید
فرهنگ نامها
(تلفظ: jonaid) (عربی) به معنای سرباز و لشکری ؛ (در اعلام) نام جنید بغدادی عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتدا و سید صوفیان صفا بود .
-
سلمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: salmān) (عربی) سالم و مبرا از عیب و نقص و آفت ؛ (در اعلام) نام یکی از معروفترین صحابهی پیغمبر اکرم (ص) و از شخصیتهای بسیار بزرگ اسلام که از ناحیهی جی اصفهان بود.
-
مهبود
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah bud) وزیر و گنجور بیدار دل انوشیروان که دلی پر خرد و رایی درست داشت و پیوسته در جستجوی نیکنامی بود و انوشیروان در بزمها بجز از دست وی غذا نمیخورد .