کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جان به لب رسانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جانآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān ārā) آرایندهی جان و روح ، زینت جان .
-
جانپرور
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān parvar) جانبخش ، ← جانبخش .
-
جانفروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān foruz) (= جان افروز) ، ← جان افروز .
-
جستوجو در متن
-
گلشکر
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol še(a)kar) ]گل + شکر= در قدیم به مجاز) لب معشوق ، زیبارو[ ، لب گلگون معشوق ، گلِ زیبارو.
-
یاقوت
فرهنگ نامها
(تلفظ: yāqut) (معرب از فارسی یاکند) (در علوم زمین) سنگِ قیمتی از ترکیبات آلومین که به رنگهای سرخ، زرد ، و کبود وجود دارد و در جواهرسازی به کار میرود ؛ (در قدیم) (به مجاز) لب سرخ معشوق؛ (در اعلام) نام یکی از قدیمیترین اقوام ترک که به مغولان شباهت ن...
-
مرجان
فرهنگ نامها
(تلفظ: marjān) (سریانی) جانور بیمهرهی کوچک دریایی که پوشش آهکی ترشح میکند و نسلهای جدید آن روی بقایای نسل قدیمی زندگی میکنند و جزایر مرجانی را بوجود میآورند ؛ بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که از آن در جواهر سازی و ساخت اشیای زینتی اس...