کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَبَسَّمَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تبسم
فرهنگ نامها
(تلفظ: tabassom) (عربی) لبخند ، خندهی بدون صدا ؛ (در قدیم) (به مجاز) درخشیدن .
-
واژههای همآوا
-
تبسم
فرهنگ نامها
(تلفظ: tabassom) (عربی) لبخند ، خندهی بدون صدا ؛ (در قدیم) (به مجاز) درخشیدن .
-
جستوجو در متن
-
ابتسام
فرهنگ نامها
(تلفظ: ebtesām) (عربی) لبخند زدن ، تبسم کردن ؛ (در قدیم) تبسم ، لبخند .
-
باسم
فرهنگ نامها
(تلفظ: bāsem) (عربی) (در قدیم) تبسم کننده ، شکر .
-
لبخند
فرهنگ نامها
(تلفظ: labxand) خندهی کوتاه و بیصدا که در آن فقط لبها از هم باز میشوند و تبسم .
-
بسام
فرهنگ نامها
(تلفظ: bassām) (عربی) بسیار تبسم کننده ، خوشرو ، خندان ، گشاده روی ؛ (در اعلام) یکی از شاعران فارسی گوی پس از اسلام در زمان یعقوب بن لیث .