کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تن در داد به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آساد
فرهنگ نامها
(تلفظ: āsād) (در اعلام) پسر مهر گشسب ، پدر فرخ داد پارسی ؛ (در عربی) آساد جمع اَسَد است به معنی شیرها و شیران .
-
شهداد
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahdād) (= شاه داد) [شاه (در عرفان) = خداوند + داد = داده ، آفریده] ، آفریدهی خداوند ؛ بخشی از شهرستان کرمان.
-
بهداد
فرهنگ نامها
(تلفظ: behdād) در کمال عدل و داد .
-
شهربانو
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahr bānu) (در قدیم) همسر پادشاه ، ملکه ؛ (در اعلام) نام یکی از سه دختر یزدگرد که امیرالمومنین (ع) او را به پسرش امام حسین (ع) داد .
-
سعیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: saeyā) (در اعلام) نام پیغمبری که بشارت آمدن عیسی را داد ؛ ]به تعبیری این واژه از سعی به معنی تلاش و کوشش + الف (اسم ساز) ترکیب شده است[ .
-
دادبین
فرهنگ نامها
(تلفظ: dād bin) (در قدیم) حق بین ، نگرنده از روی عدل و داد ؛ (در اعلام) نام حکیمی پارسی در عهد پادشاهان پیشدادی .
-
مهداد
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehdād) (مِه = مِهتر ، بزرگتر + داد = داده) (به مجاز) بزرگزاده .
-
کوشیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: kušyār) (= گوشیار )، [از گوش (نام فرشته) + یار (پسوند مبدل ' داد ' به معنی داده)] ، روی هم به معنی داده فرشته ؛ (در اعلام) نام ابوالحسن کیا گوشیار بن لبان باشهری گیلانی منجم بزرگ؛ نام داوری ایرانی در سپاه کیخسرو و در هنگام نبرد با افراسیاب ؛ ]...
-
نیرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: niru) عاملی که میتوان به وسیلهی آن کاری را انجام داد یا در کسی یا در چیزی اثر گذاشت ، قدرت، توانایی ، قوه ، قدرت بدنی ، زور ؛ (به مجاز) افراد دارای توانایی ؛ (در قدیم) کمک ، یاری ؛ (در قدیم) استعداد ، قابلیت .
-
دادآور
فرهنگ نامها
(تلفظ: dād āvar) (در قدیم) دادور ، دارای عدل و داد ؛ از نامهای خداوند ، دادار .
-
دادجو
فرهنگ نامها
(تلفظ: dād ju) (در قدیم) جوینده و خواستار عدالت و دادگری ؛ (در قدیم)داد دهنده ، دادرس.
-
فرّخ داد
فرهنگ نامها
(تلفظ: farrox dād) زادهی مبارک و خجسته ؛ (به مجاز) خوش قدم ، قدم خیر .
-
گیل
فرهنگ نامها
(تلفظ: gil) مجموعهی طوایفی که در گیلان سکونت داشته و دارند ؛ (در اعلام) نام پسر گیلانشاه ، ملقب به گاوباره سر سلسلهی ملوک گاوباره ، و نام کسی است که کشتیهای ایران را [در مراجعت از یونان] که دچار طوفان شده بودند نجات داد و نزد داریوش اول آورد .
-
انتصار
فرهنگ نامها
(تلفظ: entesār) (عربی) (در قدیم) یاری دادن، کمک کردن ؛ یاری یافتن، نصرت یافتن ، پیروزی یافتن ، داد ستدن .
-
دادآفرید
فرهنگ نامها
(تلفظ: dād āfarid) از داد آفریده شده ؛ از نامهای خداوند ؛ (در موسیقی) از الحان قدیم موسیقی ایران .