کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی کیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینظیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بیمانند ، بیهمتا .
-
جستوجو در متن
-
آنوشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ānušā) مذهب و کیش .
-
عمادالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: emādoddin) (عربی) تکیه گاه کیش و آیین .
-
عزالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: ez(z)oddin) (عربی) موجب کرامندی کیش و آیین ، سبب عزت و ارجمندی دین .
-
علاءالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: alā’oddin) (عربی) موجب بلندی آیین و کیش ؛ (در اعلام) نام بسیاری اشخاص در تاریخ .
-
قیس
فرهنگ نامها
(تلفظ: qeys) (معرب کیش) جزیرهای است در خلیج فارس ؛ (در اعلام) نام یکی از صحابه .
-
دینبه
فرهنگ نامها
(تلفظ: din beh) دینِ بهتر ، کیش و آیینِ برتر ؛ (در قدیم) دین زرتشتی ؛ (در قدیم) (به مجاز) زرتشتیان.
-
قطبالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: qotboddin) (عربی) محور آیین و کیش ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر در تاریخ .
-
کمالالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: kamāloddin) (عربی) موجب ترقی آیین و کیش ؛ (در اعلام) نام چندین تن از مشاهیر ادبی و هنر .
-
آئین
فرهنگ نامها
(تلفظ: ā’in) (پهلوی) کیش ، روش ، دین ، شیوهی مناسب و مطلوب ؛ (در قدیم) جلال و شکوه ، عادت و خوی .
-
فخرالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: faxroddin) (عربی) موجب نازش و افتخار آیین و کیش ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر تاریخ مثل فخرالدین اسعد گرگانی شاعر و داستان سرای قرن پنجم و ششم هجری قمری.
-
ظهیرالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: zahiroddin) (عربی) پشتیبانِ کیش و آئین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر از جمله ظهیرالدین فاریابی [ظهیر فاریابی] شاعر معروفِ ایرانی قرنِ ششم (هـ.ق) .
-
مهرکیش
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr kiš) (مهر = مهربانی ، محبت + کیش = آیین ، دین) ، آن که دارای آیین مهرورزی و مهربانی می باشد؛ (به مجاز) مهربان و با محبت .
-
شاهرخ
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāh rox) دارای رخساری چون شاه ، شاه منظر ، شاه سیما ؛ (در اعلام) پسر امیر تیمور گورکان ؛ (در ورزش) در شطرنج حرکت اسب هنگامی که به شاه حریف کیش دهد و رخ او را نیز به خطر اندازد.