کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی نقش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینظیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بیمانند ، بیهمتا .
-
جستوجو در متن
-
نقشین
فرهنگ نامها
(تلفظ: naqšin) (عربی ـ فارسی) (در قدیم) دارای نقش ، نقشدار .
-
نگاره
فرهنگ نامها
(تلفظ: negāre) نقش ، شکل ، تصویر
-
نگار
فرهنگ نامها
(تلفظ: negār) (به معنی نگاشتن و نگاریدن) ؛ نقش ، تصویر ؛ (به مجاز) معشوق زیباروی ؛ (در قدیم) (به مجاز) دختر یا زن زیباروی ، بت و صنم ؛ زیور و زینت ؛ نقش نگین ؛ (در قدیم) رنگین و منقش .
-
راسم
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāsem) (عربی) (صفت از رسم) رسم کننده ، نقش کننده ؛ آب روان .
-
پرنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: parnā) (در قدیم) پرنیان ، پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار. پرنیان .
-
پرنیان
فرهنگ نامها
(تلفظ: parniyān) (در قدیم) پارچهای ابریشمی دارای نقش و نگار ؛ نوعی پارچهی حریر که برای نوشتن به کار میبردند ، پردهی نقاشی .
-
ارژنگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: aržang) (= ارتنگ) نام کتاب مصور تألیف ' مانی '؛ (در اعلام) نام پهلوانی تورانی پسر زره ؛ نام چاهی در توران ؛ (به مجاز ) نقش و نگار .
-
ترنج
فرهنگ نامها
(تلفظ: tora(o)nj) (در گیاهی) بالنگ ؛ طرحی (در قدیم) مرکب از طرحهای اسلیمی و گل و بوتهای که معمولاً در وسط نقش قالی ، تذهیب ، و مانند آنها به کار میرود ؛ گُویی از مواد معطر .
-
شمسه
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamse) (عربی ـ فارسی) نقش زینتی به شکل خورشید که در تذهیب ، جواهر سازی ، کاشی کاری و مانند آنها به کار میرود ؛ نوعی پارچه ؛ (در قدیم) خورشید ، و (به مجاز) عالیترین و بهترین فرد.
-
گلریز
فرهنگ نامها
(تلفظ: golriz) (در موسیقی ایرانی) گوشهای در دستگاه شور؛ (در قدیم) دارای نقش گل ، به ویژه گلسرخ ؛ (در قدیم) (به مجاز) ریزندهی پارههای آتش ؛ نوعی آتش بازی .
-
پرند
فرهنگ نامها
(تلفظ: parand) (= پرن ، پروین) (در قدیم) نوعی پارچهی ابریشمیِ ساده و بدون نقش و نگار ، حریر ساده ؛ (در گیاهی) گروهی از گیاهان درختچهای از خانواده علف هفت بند که در نواحی بیابانی و نیمه بیابانی میرویند. + ن.ک. پرن و پروین.
-
آرتمیس
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārtemis) (معرب از یونانی) ؛ (در اعلام) نام یکی از چند تن الههی یونانی که بر سکههای اشکانی صورت یا علامت آنها نقش شده است. آرتمیس نزد یونانیان ربالنوع شکار بوده است ؛ (در اعلام) نام یکی از بانوان ایران باستان در زمان خشایارشا که دریادار بود ...
-
ظریف
فرهنگ نامها
(تلفظ: zarif) (عربی) دارای اجزا یا ساختار نازک ، باریک و همراه با ظرافت و تناسب ؛ ویژگی آن که (به ویژه زن) اندامی کوچک ، ریز نقش ، و متناسب یا حرکات و رفتاری همراه با ظرافت و نرمی دارد ؛ (به مجاز) دقیق یا شایستهی توجه و باریک اندیشی ؛ دارای ظرافت ، ...