کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی قرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینظیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بیمانند ، بیهمتا .
-
جستوجو در متن
-
حلیفه
فرهنگ نامها
(تلفظ: halife) (عربی) (مؤنث حلیف) (به مجاز) زن قرین و همراه ، زن هم قسم .
-
یاردخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: yār doxt) (یار + دخت = دختر) دخترِ معشوق ؛ (به مجاز) دختر قرین و همراه ؛ دخترِ کمک کننده و یاور و مددکار ؛ دختر همدم و مونس .
-
همراه
فرهنگ نامها
(تلفظ: hamrāh) آنکه در کنار دیگری راهی را طی میکند ؛ (به مجاز) آن که با دیگران توافق و سازگاری دارد، سازگار ، موافق ؛ (به مجاز) همدم ، مونس . قرین ؛ (به مجاز) آنکه در انجام کاری یا رسیدن به مقصودی به کسی یاری میرسانَد ، یار ، یاور .