کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی سر و سامان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینظیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بیمانند ، بیهمتا .
-
جستوجو در متن
-
سامان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāmān) سرزمین ، ناحیه ، محل ، مکان ؛ ترتیب و روش چیزی یا کاری ، ثروت ، دارایی ، قوت ، توانایی ؛ (در قدیم) صبر ، آرام و قرار ؛ (در اعلام) جدِ خاندان سامانی که او را ' سامان خدات' میگفتند .
-
طراوت
فرهنگ نامها
(تلفظ: tarāvat) (عربی) تر و تازگی ، (در قدیم) (به مجاز) سامان و رونق .
-
سامیز
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāmiz) فسان ، سنگی که با آن کارد و شمشیر و امثال آن را تیز کنند ، سنگ کارد و تیغ ؛ سامان .
-
امیرسامان
فرهنگ نامها
(تلفظ: amir sāmān) (عربی ـ فارسی) (به مجاز) حاکم و امیری که امور او به سامان باشد ، پادشاهی که متصف به قوت و توانایی باشد.
-
تاران
فرهنگ نامها
(تلفظ: tārān) [تار (= تارک) ، تارک سر ، فرق سر + ان (پسوند نسبت)] منسوب به تار ، تارک ، فرق سر ، تارک سر ؛ (به مجاز) بسیار عزیز و گرامی ؛ (در ترکی) زمین گسترده ، مزرعه .
-
تارک
فرهنگ نامها
(تلفظ: tārak) قسمت بالا و میانیِ سر ، فرق سر ؛ (به مجاز) اوج .
-
آراسته
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārāste) (صفت مفعولی از آراستن) آرایش شده و زینت و زیور داده شده ؛ آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفتهای خوب اخلاقی نیز هست ؛ (در قدیم) منظم ، مرتب ، دارای سامان ، با زیور و زینت.
-
نوا
فرهنگ نامها
(تلفظ: navā) صدای موسیقیایی، نغمه؛ (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاههای هفتگانهی موسیقی سنتی ایران؛ آوازِ پرندگان خوش صدا ، مانند بلبل ؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) آواز ، از الحان قدیمی، پرده ، مقام ؛ سامان و ترتیب و نظم ؛ (در قدیم) (به مجاز) نفع ...
-
ساره
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāre) (عبری) (= سارا ، سارای) به معنی امیرهی من ؛ (در اعلام) زوجه ابراهیم خلیل (ع) و مادر اسحاق (ع) ؛ (در هندی) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که به صورت پارچهای سبک و بلند است و یک سر آن را به دور کمر میپیچند و سر دیگر آن را بر...
-
سرافشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarafšān) (در قدیم) جنبانندهی سر از ناز و کرشمه و یا از کبر و غرور ؛ (به مجاز) ویژگی کسی که سر می دهد و فداکاری میکند .
-
لالهسار
فرهنگ نامها
(تلفظ: lāle sār) لاله سر ؛ مرغی است خوش آواز و سر سرخ ؛ به علاوه (لاله + سار (پسوند مکان)) ، ← لالهزار .
-
خروشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: xorušān) آن که خروش بر میآورد ، خروشنده ؛ (به مجاز) پر تلاطم و پر سر و صدا و جوشان.
-
زوبین
فرهنگ نامها
(تلفظ: zubin) (در قدیم) نوعی نیزهی کوچک با سر دو شاخه و نوک تیز ؛ (در اعلام) نام پسر پیران و نام پسر کاووس .