کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی رحم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینظیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بیمانند ، بیهمتا .
-
جستوجو در متن
-
رحمدل
فرهنگ نامها
(تلفظ: rahm del) (عربی ـ فارسی) (به مجاز) رئوف و دل نازک ، دل رحم .
-
سینامهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: sinā mehr) (سینا = سینه و صدر + مهر = رحم ، شفقت ، محبت ، عشق) ، روی هم به معنی سینهی مملو از مهر و محبت .
-
مهربان
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr(a)bān) با محبت ، با مهر ، نیکی کننده ، رحم کننده ؛ (در عرفان) مهربان صفت ربوبیت را گویند .
-
ارحام
فرهنگ نامها
(تلفظ: arhām) (عربی) (جمع رحم) ، خویشان ، کسان ، بستگان ، منسوبان به ویژه منسوبان نَسَبی؛ ]این واژه اگر ' ِارحام ' /erham/ تلفظ شود به معنی مهربانی کردن، مهر ورزیدن، بخشایشآوردن است ) .