کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی خویش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینظیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بیمانند ، بیهمتا .
-
جستوجو در متن
-
عشیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: ašir) (عربی) خویش نزدیک ؛ معاشِر .
-
مهرافزا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr afzā) مهر افزاینده ، مهر فزاینده ، آن که به محبت و مهربانی خویش بیفزاید .
-
غانیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: qāniye) (عربی) (مؤنث غانی) ، زنی که به سبب زیبایی خویش بینیاز از زیور باشد ؛ زن جوان پاکدامن در زندگی زناشویی .
-
شاوگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāvag) (در اعلام) نام یکی از پادشاهان کوشانی است که وستهم در دورهی حکومت بر خراسان او را به فرمان خویش درآورد .
-
مانی
فرهنگ نامها
(تلفظ: māni) مانی (در لغت) به معنی ' اندیشمند ' است ؛ (در اعلام) بنیان گذار آئین مانوی ، وی پسر ' فاتک ' بود و در ایام جوانی به آموختن علوم و حکمت و غور و مطالعه در ادیان زرتشتی و عیسوی و سایر دینهای زمان خویش پرداخت و در 24 سالگی ادعای پیامبری کرد ...