کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی خود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینظیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بیمانند ، بیهمتا .
-
جستوجو در متن
-
ایثار
فرهنگ نامها
(تلفظ: isār) (عربی) برگزیدن ، بخشش ، عطا ، کرامت کردن ؛ نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح دادن، گذشت کردن از حق خود برای آن که دیگری یا دیگران به حق خود برسند ، از خود گذشتگی .
-
پری
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari) (فرهنگ عوام) موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان دهد و با جمالش انسان را فریفتهی خود میکند ؛ (به مجاز) زیبارو و دارای اندام ظریف.
-
بدیعالزمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: badieozzamān) (عربی) نادر روزگار ، آن که در زمان خود یگانه است و نظیری ندارد .
-
بهکام
فرهنگ نامها
(تلفظ: behkām) (به مجاز) کسی که به بهترین وجهی به آرزوی خود رسیده ؛ بهترین کامروا .
-
جلوه
فرهنگ نامها
(تلفظ: jelve) (عربی) نمایان شدن ، خود را آشکار کردن ، خودنمایی؛ (به مجاز) زیبایی ، جاذبه .
-
فخرالزمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: faxrozzamān) (عربی) شخص برجسته ، گزیده ، و مایهی مباهات در زمان خود .
-
فروتن
فرهنگ نامها
(تلفظ: forutan) آن که خود را از دیگران برتر نداند ، آن که خودپسند نیست ، متواضع .
-
نائله
فرهنگ نامها
(تلفظ: nā’ele) (عربی) (مؤنث نائل) ، یابنده ، بهرهمند ؛ کسی که به مقصود و مطلوب خود برسد .
-
یاز
فرهنگ نامها
(تلفظ: yāz) نمو کننده و بالنده ؛ (در گیاهی) درختی که شاخههای خود را بگستراند .
-
ارشین
فرهنگ نامها
(تلفظ: aršin) دوستترین ؛ (در اعلام) نام یکی از شاهدختهای هخامنشی است که در زمان خود به درایت و کاردانی مشهور بوده است .
-
استاتیرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: estātirā) (در اعلام) نام زن داریوش سوم ؛ نام دختر داریوش سوم (او با مادر خود همنام بود) ؛ نام ملکهی اردشیر.
-
سالار
فرهنگ نامها
(تلفظ: sālār) سردار سپاه ، فرمانده لشکر ؛ (در قدیم) حاکم ، والی ، شاه ، رهبر ، قائد ؛ (در گفتگو) دارای صفات ممتاز و برجسته در نوع خود .
-
عصمتالزمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: esmatozzamān) (عربی) بیگناه و پاک در دوران و زمان ، آن که در دوران خود مبرا از گناه می باشد ، پاکدامن .