کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی حق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینظیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بیمانند ، بیهمتا .
-
جستوجو در متن
-
شباویز
فرهنگ نامها
(تلفظ: šabāviz) (= شب آویز) ، مرغی که به شب خود را به یک پای بیاویزد و حق حق گوید و او را حق گوی نیز گویند ، مرغ شب آهنگ .
-
حجتالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: hojjatollāh) (عربی) برهان حق تعالی ؛ (در تصوف) انسان کامل که حجت حق بر خلق است .
-
نورالحق
فرهنگ نامها
(تلفظ: nurolhaq) (عربی) ، نورِ حق .
-
ضیاءالحق
فرهنگ نامها
(تلفظ: ziyā’olhaq) (عربی) روشنائی و نورِ حق .
-
منیب
فرهنگ نامها
(تلفظ: monib) (عربی) (درقدیم) بازگشت کننده به سوی حق .
-
فیصل
فرهنگ نامها
(تلفظ: feysal) (عربی) حاکم ، قاضی ، داور ، جدا کردن حق از باطل ، داوری ، شمشیر بران .
-
ایثار
فرهنگ نامها
(تلفظ: isār) (عربی) برگزیدن ، بخشش ، عطا ، کرامت کردن ؛ نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح دادن، گذشت کردن از حق خود برای آن که دیگری یا دیگران به حق خود برسند ، از خود گذشتگی .
-
رضا
فرهنگ نامها
(تلفظ: rezā) (عربی) رضایت ، راضی ، خشنود ؛ (در اعلام) نام امام هشتمین شیعیان علی بن موسی الرضا (ع)؛ (در تصوف) رضا این است که بنده از مشیت حق گله نکند و نامرادی را رضای حق بداند و با روی خوش بپذیرد .
-
عبدالحی
فرهنگ نامها
(تلفظ: abdolhay) (عربی) بندهی حی ، که [حی] نامی است از نامهای خدای تعالی (هوالحی الذی لایموت)، بندهی زنده (خدا) ؛ (در عرفان) آن که مظهر و مجلای حیات سرمدیه حق و زنده به حیات ابدی حق باشد ، که در حقیقت باقی به بقاءالله است و این مرتبهی بقاء بعد از...
-
محجوب
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahjub) (عربی) با حجب و حیا و مؤدب ؛ (در قدیم) در حجاب شده ، پوشیده ، پنهان ؛ (در قدیم) (به مجاز) بازداشته شده ، منع شده ؛ (در عرفان) کسی که میان او و حق حجابی هست و هنوز شایستگی درک حقیقت و دیدار حق را نیافته است .
-
امیدبخش
فرهنگ نامها
(تلفظ: om(m)id baxš) امیدوار کننده ، امید بخشنده ، کسی یا چیزی که امیدواری کند ؛ کنایه از حق سبحانه و تعالی.
-
امیرعرفان
فرهنگ نامها
(تلفظ: amir erfān) (عربی) فرمانروای آگاه ، امیر و پادشاه عارف ، حاکمی که اهل شناختن حق تعالی است و....
-
امیرفؤاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: amir fo’ād) (عربی) امیر قلبها ، پادشاه دلها ، به تعبیری امیر صاحب دل ، پادشاه دارای دل منور به نور حق.