کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیحجاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینظیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bi nazir) (فارسی ـ عربی) بیمانند ، بیهمتا .
-
جستوجو در متن
-
محجوبه
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahjube) (عربی) (مؤنث محجوب) ، ← محجوب ، به علاوه به معنای دارای حجاب (زن) .
-
محجوب
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahjub) (عربی) با حجب و حیا و مؤدب ؛ (در قدیم) در حجاب شده ، پوشیده ، پنهان ؛ (در قدیم) (به مجاز) بازداشته شده ، منع شده ؛ (در عرفان) کسی که میان او و حق حجابی هست و هنوز شایستگی درک حقیقت و دیدار حق را نیافته است .
-
مستوره
فرهنگ نامها
(تلفظ: masture) (عربی) (مؤنث مستور) (در قدیم) (به مجاز) مستور ، پنهان ، پوشیده ؛ (در قدیم) (به مجاز) پارسا ، پاک دامن ، پرهیزگار ، دارای پوشش و حجاب (به مجاز) نجیب و پاک دامن مانند پارسایان ، پرهیزکارانه .