کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
این سو و آن سو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سونیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: suniyā) (ترکی - فارسی) (سو = نور + نیا) نورِ نیاکان ؛ (در یونانی) خرد و عقل .
-
سوتیام
فرهنگ نامها
(تلفظ: sutiyām) (در گویش لری سو = نور و تیام = چشمانم) ، روی هم به معنی نور چشمهایم و نور دیدگانم.
-
آیسو
فرهنگ نامها
(تلفظ: āysu) (ترکی) (آی = ماه + سو = آب) آب زلال و شفاف مثل ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو و با طراوت.
-
سولار
فرهنگ نامها
(تلفظ: sulār) (ترکی) (سو = آب + لار (پسوند جمع در ترکی)) ، روی هم به معنی آبها .
-
مهسو
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah su) ( فارسی - ترکی ) (مه = ماه + سو = روشنی ، روشنایی) ، روشنی ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
مشکات
فرهنگ نامها
(تلفظ: meškāt) (عربی) از واژههای قرآنی ؛ (در قدیم) چراغدان ؛ ظرف بلورین که در آن چراغ میافروختند و نور از آن به هر سو منعکس می شد و فضای زیادی را روشن میکرد ؛ (در عرفان) مراد از مشکات نفس است در مرتبهی بالملکه و یا عقل بالمستفاد .
-
سامیز
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāmiz) فسان ، سنگی که با آن کارد و شمشیر و امثال آن را تیز کنند ، سنگ کارد و تیغ ؛ سامان .
-
سجا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sajā) (عربی) (در گیاهی) گیاهی که برگ آن مانند ترب است و گل آن سرخ و شبیه گلنار است .
-
ماهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: māher) (عربی) آن که در انجام کار و فن هنری استاد باشد و آن را بخوبی انجام دهد ، حاذق ، چیره دست .
-
پویا
فرهنگ نامها
(تلفظ: puyā) ویژگی آن که حرکت میکند و دارای استعداد یا توان دگرگونی در جهت برتری و پیشرفت است؛ (در قدیم) آن که برای به دست آوردن چیزی میکوشد، دونده پی چیزی وجویندهی آن.
-
زیتون
فرهنگ نامها
(تلفظ: za(e)ytun) (عربی) (در گیاهی) میوهی بیضی شکل سفت و گوشتی به اندازهی توت که رنگ آن در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر میکند و از آن روغن نیز میگیرند ؛ درخت همیشه سبز این میوه که برگ و میوهی آن مصرف دارویی دارد ؛ از واژههای قرآن...
-
گلآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol ārā) آن که حرفهاش گل آرایی است ، آن که هنر چیدن و آرایش گلها در یک مجموعه یا قرار دادن آنها در کنار شاخ و برگ و مانند آن به جهت جلوه و زیبایی بیشتر دارد ؛ (در اعلام) نام مادر روشنک بنا بر بعضی از نسخههای شاهنامه .
-
مهکام
فرهنگ نامها
(تلفظ: meh kām) (مِهکام) ]مِه = مهتر ، بزرگتر + کام = (در قدیم) (به مجاز) آن که وصالش مورد آرزوست ، معشوق[ ، معشوقِ مهتر و بزرگتر ؛ ویژگی آن که دارای ارزش و اعتبار است و دیگران آرزومند اویند .
-
گلبر
فرهنگ نامها
(تلفظ: golbar) آن که سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است ؛ (در گیاهی) گونهی گلها ؛ چون گل سرخ ، زرد و جز آن .
-
بدخشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: badaxšān) یعنی سرزمین منسوب به بدخش یا بلخش که معادن لعل در آن یافت میشود. بدخشان سرزمینی است در کشورِ افغانستان در قسمت شرقی آن و متصل به ترکستان شرقی ، لعل بدخش یا بدخشان منسوب به این ناحیه است و از قدیم شهرت بسیار داشته است و مرکز آن فیض آ...