کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجام کاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مختار
فرهنگ نامها
(تلفظ: moxtār) (عربی) آن که در انجام دادن یا انجام ندادنِ کاری آزاد است ، صاحب اختیار در مقابل مجبور؛ (در قدیم) انتخاب شده ، برگزیده شده ؛ (در قدیم) گزیده ، ممتاز ، عالی .
-
شهامت
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahāmat) (عربی) بی باکی ، دلیری ، حالت ترس نداشتن از چیزی یا کسی در انجام کاری یا گفتن مطلبی.
-
پیمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: peymān) قراری که دو یا چند تن میگذارند تا کاری انجام دهند یا تعهدی نسبت به هم یا به کسی داشته باشند ؛ قرار ، عهد.
-
منتظر
فرهنگ نامها
(تلفظ: montazer) (عربی) آن که در حال صبر کردن برای آمدن کسی یا انجام یافتن کاری یا روی دادنِ اتفاقی است، چشم به راه ؛ (در حالت قیدی) در حال انتظار .
-
شایسته
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāyeste) (صفت فاعلی از شایستن) ، دارای ویژگی مطلوب ، مناسب ، سزاوار و در خور ، لایق ؛ دارای تواناییهای لازم برای به دست آوردن چیزی یا انجام دادن کاری .
-
فرصت
فرهنگ نامها
(تلفظ: forsat) (عربی) وقت مناسب برای انجام کاری؛ زمان و وقت ؛ (در اعلام) نام شاعر و ادیب و موسیقیدان معروف ایرانی ملقب به فرصتالدوله شیرازی در قرن سیزدهم ( هـ . ق).
-
کرامت
فرهنگ نامها
(تلفظ: ke(a)rāmat) (در تصوف) کاری خارقالعاده ، که به دست اولیا انجام میگیرد ؛ داشتنِ صفات پسندیده ، بزرگواری ، شرافت ، بخشندگی ، سخاوت ؛ (در قدیم) احترام ، عزت ؛ بزرگداشت ، هدیه .
-
نیرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: niru) عاملی که میتوان به وسیلهی آن کاری را انجام داد یا در کسی یا در چیزی اثر گذاشت ، قدرت، توانایی ، قوه ، قدرت بدنی ، زور ؛ (به مجاز) افراد دارای توانایی ؛ (در قدیم) کمک ، یاری ؛ (در قدیم) استعداد ، قابلیت .
-
همراه
فرهنگ نامها
(تلفظ: hamrāh) آنکه در کنار دیگری راهی را طی میکند ؛ (به مجاز) آن که با دیگران توافق و سازگاری دارد، سازگار ، موافق ؛ (به مجاز) همدم ، مونس . قرین ؛ (به مجاز) آنکه در انجام کاری یا رسیدن به مقصودی به کسی یاری میرسانَد ، یار ، یاور .
-
نیاز
فرهنگ نامها
(تلفظ: niyāz) حالتی که در آن برای انجام دادن کاری یا برآوردن منظوری ، چیزی یا کسی مورد تقاضا ، مناسب یا سودمند است ، احتیاج ؛ ضروری ، لازم ؛ (در قدیم) اظهار محبت ، چنان که از سوی عاشق در مقابلِ ناز ؛ (در قدیم) (به مجاز) محبوب ، معشوق ؛ (در عرفان) اظه...