کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجام شده با دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حاصل
فرهنگ نامها
(تلفظ: hāsel) (عربی) نتیجه ، فراهم و موجود یا به دست آمده ، آنچه در طول عمر به دست آمده یا کسب شده است .
-
زرافشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: zar afšān) ذرات زر پاشیده شده ، با ذرات طلا اندود شده ؛ (در قدیم) زربافت ، نثار کننده زر و سکهی طلا .
-
فرزاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: farzād) (در قدیم) با فر و شکوه زاده شده ، زادهی با فر و شکوه و عظمت .
-
ایما
فرهنگ نامها
(تلفظ: imā) (عربی) چیزی را با حرکتِ دست یا چشم و ابرو نشان دادن ، اشاره ؛ بیان موضوعی به طور رمز یا خلاصه .
-
رزان
فرهنگ نامها
(تلفظ: razān) تاکستان ، باغ انگور ؛ (در عربی) سنجیده شده ، با وقار و آراسته .
-
فردانه
فرهنگ نامها
تنها، یگانه. ظاهراً با «فردانیة» که از جمله صفات الهی است گرفته شده است.
-
ماتینا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mātinā) نام ساتراپ نشینِ [ولایت تحت امر حاکم یا والی در ایران دوران هخامنشی] شمال شرقی ارمنستان که به دست کیاکسار یا (هوخشتره) فتح شده است و در زمان داریوش اول از ارمنستان مجزا شده است .
-
شکوفا
فرهنگ نامها
(تلفظ: šo(e)kufā) ویژگی گل یا غنچهای که باز شده است ، شکفته ؛ (به مجاز) با رونق ، پیشرفته ، رشد یافته .
-
شیوا
فرهنگ نامها
(تلفظ: šivā) ویژگی سخنی که به زیبای و با فصاحت بیان شده باشد ، شمرده و واضح و دلنشین ؛ (در قدیم) فصیح ، نغز ، خوب .
-
محجوب
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahjub) (عربی) با حجب و حیا و مؤدب ؛ (در قدیم) در حجاب شده ، پوشیده ، پنهان ؛ (در قدیم) (به مجاز) بازداشته شده ، منع شده ؛ (در عرفان) کسی که میان او و حق حجابی هست و هنوز شایستگی درک حقیقت و دیدار حق را نیافته است .
-
نوذر
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)zar) (در اعلام) نام پسر منوچهر یکی از پادشاهان کیانی (در شاهنامه) که پس از او به سلطنت رسید و به دست افراسیاب گرفتار شد و با بیشتر سران لشکر کشته شد .
-
گلرام
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol rām) [گل + رام = مأنوس ، خوگیر ، الفت گرفته ، در قدیم موافق ، سازگار ، در قدیم) شاد ، خوشحال] آن که با گل مأنوس شده و الفت گرفته است ؛ آن که دارای طبعی موافق و سازگار با گل است ؛ گل شاد و خوشحال ؛ به مجاز) زیباروی شاد و با طراوت .
-
وصال
فرهنگ نامها
(تلفظ: vesāl) (عربی) رسیدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او ؛ رسیدن به چیزی و به دست آوردن آن؛ (در تصوف) پیوند با خداوند و رسیدن به مرتبهی فناء فی الله ؛ (در اعلام) میرزا احمد شفیع بن محمد اسماعیل شیرازی (وصال شیرازی) از شاعران ایران در اوایل دورهی...
-
روشنک
فرهنگ نامها
(تلفظ: ro(w)šanak) (اوستایی) روشن ؛ (در گیاهی) نام گیاهی است (شاتل) ؛ (در اعلام) در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد . [دکتر معین معتقد است که در این نام خلطی شده ، و آن این اینکه دختر داریوش سوم که زن اسکندر شد است...
-
آراسته
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārāste) (صفت مفعولی از آراستن) آرایش شده و زینت و زیور داده شده ؛ آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفتهای خوب اخلاقی نیز هست ؛ (در قدیم) منظم ، مرتب ، دارای سامان ، با زیور و زینت.