کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیخته با ناز و تکبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نازیلا
فرهنگ نامها
(تلفظ: nāzilā) (فارسی ـ ترکی) با ناز و کرشمه ، با ناز .
-
نازآفرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: nāz āfarin) (= نازآفریننده) (به مجاز) معشوقی که ناز بسیار به کار برد ؛ آنکه نعمت و رفاه و خوشی پدید آورد ؛ نازآفریده ؛ پدید گشته از ناز و فخر و تکبر ؛ به لطف و نرمی آفریده شده .
-
میسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: maysā) (عربی ، مَیساء) زنی که با برازندگی و تکبر راه میرود ، متکبر و با تبختر راه میرود .
-
فرناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: far nāz) [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید آورد ، زیبایی و برازندگی + ناز = حالت یا رفتاری خوشایند و جذاب همراه با خودنمایی و اِکراه ظاهری ، معمولاً برای جلب توجه دیگری ، کرشمه و غمزه] روی هم به معنای حالت و رفتار توأم با ناز و...
-
شادناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: šād nāz) ویژگی آن که شاد است و با عشوه و ناز است .
-
خرامان
فرهنگ نامها
(تلفظ: xa(o)rāmān) دارای حالت خرامیدن ، در حال خرامیدن ، به آهستگی و با ناز .
-
چمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: čamān) آنکه میخرامد و با ناز حرکت میکند ؛ خرامان ، رونده ، راهوار ؛ (در قدیم) در حال خرامیدن.
-
نازیدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: nāzi doxt) (نازی + دخت = دختر) ، دختر نازدار ، دختر با ناز ؛ (به مجاز) جذاب و دلپذیر .
-
گشین
فرهنگ نامها
(تلفظ: gašin) (گشن = خوب ، خوش ، با ناز راه رفتن + ین (پسوند نسبت)) ، (به مجاز) زیبا و دوست داشتنی .
-
طناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: tannāz) (عربی) ویژگی زن یا دختری که ظاهری زیبا و حرکات و رفتاری دلنشین و همراه با ناز و عشوه دارد ؛ (به مجاز) بسیار زیبا ، دلنشین و فریبنده ؛ (در قدیم) آن که به کنایه و از روی طنز و ریشخند سخن میگوید ، طنز گو و ایراد گیر .
-
صهیب
فرهنگ نامها
(تلفظ: sohaib) (عربی) (مصغر اَصْهَب) ، سرخ و سفید به هم آمیخته ؛ آن که موهای سرخ و سفید به هم آمیخته دارد؛ آنکه یا آنچه سفیدی آن آمیخته با سرخی (گندمگونی) باشد ؛ کنیهی شیر درنده؛ (در اعلام) نام یکی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) .