کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امضاء با یک حرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کامیشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāmišā) به نظر میرسد مقلوب واژه شادی کامی (با تخفیف حرف ی از کلمه شاد) باشد ، به معنی شادکام، ← شادکام .
-
فراهین
فرهنگ نامها
(تلفظ: farāhin) (در اعلام) نام یک ایرانی معروف در زمان قباد ، نام یکی از اعیان ایران که با قباد فیروز معاصر بود .
-
سرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarv) (در گیاهی) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطیان که همیشه سبز است ؛ (به مجاز) شاداب و با طراوت .
-
ترنم
فرهنگ نامها
(تلفظ: tarannom) (عربی) خواندن شعر ، ترانه ، و مانند آنها به حالت موسیقایی و معمولاً با صدای پایین ، زمزمه کردن یک نغمه ؛ آواز ، نغمه ، سرود .
-
فرند
فرهنگ نامها
(تلفظ: ferend) (معرب ' پرند') (استاد هنینگ این ' فرند' را با ' فرند ' معرب ' پرند' که اصلاً به معنی 'حریر گلدار' بوده از یک ریشه میداند .) به علاوه رجوع شود به پرند .
-
مینا
فرهنگ نامها
(تلفظ: minā) پرندهای شبیه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قادر به تقلید صدای انسان و حیوانات است ، مرغ مقلد ، مرغ مینا ؛ (در گیاهی) گلی معمولاً سفید با گلچههای گل برگی که انواع گوناگون دارد ؛ (در گیاهی) گیاه یک ساله و بوتهایِ این گل با برگهای دن...
-
محراب
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehrāb) (عربی) جایی از مسجد (معمولاً با معماری خاص) در سمت قبله که امام جماعت هنگام نماز خواندن در آنجا میایستد ؛ بخشی از یک عبادتگاه که هنگام عبادت در آنجا میایستند یا رو به آن قرار میگیرند ؛ (در قدیم) (به مجاز) عبادتگاه ، قبله ؛ (در عرف...
-
مرزبان
فرهنگ نامها
(تلفظ: marzbān) آن که از مرز کشور پاسداری میکند ، سرحد دار ؛ (در قدیم) (به مجاز) آن که حکومت قسمتی از یک کشور با اوست ، حاکم ناحیهای از کشور ؛ (در قدیم) (به مجاز) جنگجو و مبارز و پهلوان ، نگهبان .
-
هما
فرهنگ نامها
(تلفظ: homā) (در پهلوی به معنی فرخنده)؛ پرندهای با جثهای نسبتاً درشت از خانوادهی لاشخورها ، دارای بالهای بلند ، دُم بلندِ لوزی شکل به رنگ خاکستری و یک دسته مو در زیر منقار . [هما به خوردن استخوان مشهور است و قدما می پنداشتند سایهاش بر سر هر کس ب...