کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افراسیاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افراسیاب
فرهنگ نامها
(تلفظ: afrāsiyāb) (پهلوی) شخص هراسناک ، به هراس اندازنده ؛ (در اعلام) نام پادشاه توران؛ نام دو تن از پادشاهان و حکام لرستان؛ (یوسنی معنی این کلمه (افراسیاب) را ' کسی که به هراس میافکند' آورده است).
-
جستوجو در متن
-
سپهرم
فرهنگ نامها
(تلفظ: sepahram) (در اعلام) نام یکی از پهلوانان توران است از خویشان افراسیاب .
-
فرطوس
فرهنگ نامها
(تلفظ: fartus) (در اعلام) نام مبارزی از لشکر افراسیاب که ضابط چغان بوده و نام پهلوانی تورانی است .
-
فرنگیس
فرهنگ نامها
(تلفظ: farangis) (در اعلام) نام دختر افراسیاب تورانی و زن سیاوش .
-
ارجاسب
فرهنگ نامها
(تلفظ: arjāsb) دارندهی اسب پر بها و با ارزش ؛ (در اعلام) نام نبیرهی افراسیاب .
-
کاموس
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāmus) (در اعلام) نام مبارزی کشانی که پادشاه سنجاب بود وی از بهادران توران و از امرای زیردست افراسیاب بود .
-
گرسیوز
فرهنگ نامها
(تلفظ: garsivaz) به معنی دارندهی استقامت و پایداری اندک ؛ (در اعلام) برادر افراسیاب تورانی و پسر پشنگ .
-
منیژه
فرهنگ نامها
(تلفظ: maniže) (در اعلام) نام دختر افراسیاب که داستان او با بیژن یکی از پر آوازهترین و دلکشترین داستانهای شاهنامه میباشد .
-
کردوی
فرهنگ نامها
(تلفظ: korduy) (در اعلام) نام دلاوری تورانی (گرگوی) که در نبرد هماون پیران را یاری میداد و افراسیاب از او در زمرهی کسانی که به دست رستم اسیر یا کشته شدهاند یاد میکند .
-
نوذر
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)zar) (در اعلام) نام پسر منوچهر یکی از پادشاهان کیانی (در شاهنامه) که پس از او به سلطنت رسید و به دست افراسیاب گرفتار شد و با بیشتر سران لشکر کشته شد .
-
هومن
فرهنگ نامها
(تلفظ: hu man) (هو = خوب + من/ مان = اندیشه و روح) به معنی دارندهی روح خوب و نیک اندیش ؛ (در اعلام) نام پسر ویسه و برادران پیران و یکی از سرداران افراسیاب .
-
بارمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: bārmān) به معنی شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ ؛ (در اعلام) از سرداران تورانی در دوران نوذر؛ نام دلاوری تورانی که با دوازده هزار سپاه و با هدیههای فراوان از سوی افراسیاب به نزد سهراب فرستاده شد تا بکوشد که رستم و سهراب یکدیگر را نشناسند و ا...
-
کوشیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: kušyār) (= گوشیار )، [از گوش (نام فرشته) + یار (پسوند مبدل ' داد ' به معنی داده)] ، روی هم به معنی داده فرشته ؛ (در اعلام) نام ابوالحسن کیا گوشیار بن لبان باشهری گیلانی منجم بزرگ؛ نام داوری ایرانی در سپاه کیخسرو و در هنگام نبرد با افراسیاب ؛ ]...
-
کیخسرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: key xosro(w)) (به مجاز) (در قدیم) پادشاه بزرگ و والامقام و معنی آن (در پهلوی) ' کی نیک نام ' است؛ (در اعلام) نام سومین پادشاه از سلسلهی پادشاهی کیانیان پسر سیاوش و فرنگیس دختر افراسیاب ؛ نام سه تن از پادشاهان سلجوقی آسیای کوچک (صغیر) .