کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادبیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ساقی
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāqi) (عربی) آن که شراب در پیاله میریزد و به دیگری میدهد ؛ (در قدیم) (به مجاز) معشوق ؛ (در قدیم) در ادبیات عرفانی نمادِ ' خداوند ' یا پیر است .
-
بشارت
فرهنگ نامها
(تلفظ: bešārat) (عربی) خبر خوش ، مژده ، مژده دادن ، مژده آوردن؛ (در ادبیات عرفانی) بشارت به وصل حبیب به سوی حبیب است .
-
میناگون
فرهنگ نامها
(تلفظ: minā gun) (مینا + گون (پسوند شباهت)) ، مانند مینا ، شبیه به مینا ، ← مینا . به علاوه (در ادبیات) سبز رنگ.
-
نظیره
فرهنگ نامها
(تلفظ: nazire) (عربی) (مؤنث نظیر) ، همتا ، همانند ؛(در ادبیات) شعر یا داستانی که به استقبال از شاعر یا نویسنده دیگری سروده یا نوشته می شود .
-
غزل
فرهنگ نامها
(تلفظ: qazal) (عربی) (در ادبیات) نوعی شعر ، شعر عاشقانه ؛ (در موسیقی ایرانی) هر نوع سخن آهنگین [معمولاً به زبان فارسی] که به آواز یا همراه سازها خوانده میشده است.
-
مرصع
فرهنگ نامها
(تلفظ: morassae) (عربی) آنچه با جواهر تزئین شده باشد ، جواهر نشان ؛ (در ادبیات) ویژگی شعری که آرایهی ترصیع در آن بهکار رفته باشد ؛ (در خوشنویسی) یکی از انواع خطوط عربی .
-
ایلیاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: il yād) (ترکی ـ فارسی) یاد ایل ، به یاد ایل ؛ (در یونانی) منظومهی منسوب به هومر معروفترین حماسهی دنیای قدیم و از شاهکارهای ادبیات جهان .
-
صنعان
فرهنگ نامها
(تلفظ: san’ān) (عربی) صَنعان به تخفیف یاء (ی) منسوب به صنعا [نام شهری در یمن] است ، صنعانی ، از مردم صنیعا ؛ (در اعلام) نام شیخی عارف در ادبیات ایران معروف به شیخ صنعان . (قرن ششم هجری قمری).
-
نایره
فرهنگ نامها
(تلفظ: nāyere) (عربی) شعلهی آتش ، و معمولاً مشبه به هر چیز دارای شدت و نیرومندی ، مانند جنگ ، خشم و فتنه ؛ (در قدیم) (به مجاز) فتنه ، آشوب ؛ (در ادبیات، در قافیه) ، نایر.
-
هاجر
فرهنگ نامها
(تلفظ: hājar) (عبری) به معنی ' فرار ' ؛ (در اعلام) همسر حضرت ابراهیم خلیل (ع) و مادر اسماعیل (ع). ]هاجر در ادبیاتِ یهود نشانهی بندگی در شریعت است[.
-
ترانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: tarāne) (در موسیقی) شعری متشکل از چند بیت مقفا و همسان از نظر تعداد هجاها و مصراعها که با آواز خوانده میشود ؛ لید ؛ (در موسیقی) هرنوع سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده شود ؛ (در موسیقی ایرانی) قطعه آوازی ، نوع جدیدی از تصنیف ؛ تصنیف ؛ (...
-
ادیب
فرهنگ نامها
(تلفظ: adib) (عربی) زیرک ، نگاهدارندهی حد همه چیز ؛ با فرهنگ ، دانشمند ؛ خداوند ادب ؛ آن که در علوم ادبی تخصص دارد ، متخصص ادبیات ، سخن دان ، سخن شناس ؛ (در قدیم) آراسته به ارزشهای اخلاقی ، آداب دان ؛ (در اعلام) ادیب پیشاوری ادیب و شاعر (1260 هـ .ق...
-
طرفان
فرهنگ نامها
(تلفظ: tarfān) (تثنیهی طَرف) ، دو طرف چیزی ؛ (در ادبیات) یکی از القاب بیست و دوگانهی زحاف اشعار عرب که در اشعار فارسی مستعمل است ؛ (در اعلام) فقیهان حنفی به ابوحنفه و محمد اطلاق کردهاند ، زیرا یکی از آنان در طرف استادی و دیگری در طرف شاگردی واقع ش...