کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
معاضدت کردن
واژگان مترادف و متضاد
یاری کردن، کمک کردن، یاری دادن، مساعدت کردن
-
معاضدت کردن
واژگان مترادف و متضاد
یاری کردن، کمک کردن، یاری دادن، مساعدت کردن
-
مساعدت داشتن
واژگان مترادف و متضاد
دستگیری کردن، کمک کردن، مدد کردن، معاضدت کردن، یاری کردن
-
مساعدت کردن
واژگان مترادف و متضاد
دستگیری کردن، کمک کردن، همراهی کردن، مدد کردن، معاضدت کردن، یاری کردن
-
معاونت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شرکت کردن، همدستی کردن ۲. کمک کردن، یاری کردن
-
مدد کردن
واژگان مترادف و متضاد
یاریدادن، کمک کردن، یاری کردن، یاوری کردن، امداد کردن، استعانت کردن ≠ مدد یافتن
-
معونت کردن
واژگان مترادف و متضاد
یاری کردن، کمک نمودن، امداد کردن، مدد رساندن
-
معونت کردن
واژگان مترادف و متضاد
یاری کردن، کمک نمودن، امداد کردن، مدد رساندن
-
موالات
واژگان مترادف و متضاد
۱. دوستی، پیوستگی، یاری ۲. یاری کردن
-
حمایت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پشتیبانی کردن، مدد کردن، یاری رساندن ۲. جانبداری کردن، طرفداری کردن، هواداری کردن ۳. دفاع کردن، حفاظت کردن
-
مظاهرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. امداد، پشتگرمی، پشتیبانی، حمایت، کمک، مدد، مساعدت، معاضدت، هواداری، یارمندی، یاری ۲. یاری کردن، پشتیبانی کردن
-
معاضدت
واژگان مترادف و متضاد
۱. دستگیری، کمک، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاونت، همدستی، همراهی، یاری، یاوری ۲. کمک کردن، یاری کردن
-
مواسات
واژگان مترادف و متضاد
۱. روبرو، مقابل ۲. حمایت، کمک، مدد، یاری، یاریگری ۳. یاری کردن
-
تعاون
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعاضد، خودیاری، دستگیری، همدستی، همیاری، یاری ۲. خودیاری کردن، همیاری کردن
-
محابات
واژگان مترادف و متضاد
۱. یاری کردن ۲. طرفداری کردن، ناحق کردن، جانبداری ناعادلانه کردن ۳. میلبه ناحق کردن ۴. احتیاط کردن، ملاحظه کردن ۵. فروگذاشتن ۶. احتیاط، ملاحظه، پروا