کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گماشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گماشته
واژگان مترادف و متضاد
بنده، چاکر، خدمتکار، فرمانبردار، قراول، مامور، محافظ، مراقب، مستخدم، ملازم، نگاهبان، نوکر، وکیل
-
جستوجو در متن
-
متصدی
واژگان مترادف و متضاد
سرپرست، مامور، مسئول، گماشته، عهدهدار
-
موکل
واژگان مترادف و متضاد
۱. کفیل، گماشته، مامور ۲. محافظ، نگهبان
-
مصدر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصل، منشا ۲. محلصدور ۳. جای بازگشت ۴. گماشته
-
نگاهبان
واژگان مترادف و متضاد
۱. کشیک، مراقب، نگهبان ۲. حارس، حافظ ۳. گماشته
-
خدمتکار، خدمتکار
واژگان مترادف و متضاد
بنده، پرستار، پیشخدمت، پیشکار، چاکر، خادم، خدمتگزار، غلام، فراش، فرمانبر، کنیز، گماشته، مستخدم، نوکر ≠ مخدوم
-
چاکر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بنده، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، غلام، گماشته، مستخدم، نوکر ≠ ارباب، آقا ۲. بنده، اینجانب، ارادتمند، مخلص
-
قراول
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاسدار، جلودار، دیدهبان، دیدهور، طلایه، کشیک، گماشته، مستحفظ، نگهبان، یزک ۲. نشانهروی، نشانهگیری
-
فرمانبر
واژگان مترادف و متضاد
۱. خادم، خدمتکار، گماشته، مستخدم، نوکر ۲. تابع، فرمانبردار، مطیع ≠ فرمانده
-
مستخدم
واژگان مترادف و متضاد
۱. اداری، عضو، کادر، کارمند، مامور ۲. بنده، چاکر، خادم، خدمتکار، غلام، گماشته، نوکر ≠ رئیس، کارفرما
-
محافظ
واژگان مترادف و متضاد
پاسبان، پاسدار، پشتیبان، حارس، حافظ، حامی، گماشته، مراقب، مستحفظ، مهیمن، نگهبان
-
پاسبان
واژگان مترادف و متضاد
پاسدار، پلیس، چاوش، حارس، شحنه، شرطه، عسس، گزمه، گماشته، نگهبان، محافظ، محتسب، مستحفظ
-
نوکر
واژگان مترادف و متضاد
پادو، پیشخدمت، چاکر، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، عبد، غلام، گماشته، مستخدم، هندو ≠ ارباب، کنیز
-
مامور
واژگان مترادف و متضاد
۱. عامل، کارگزار، وکیل ۲. کارمند ۳. گماشته، مستخدم ۴. متصدی، مسئول ۵. پاسبان، پلیس ۶. فرستاده ≠ آمر