کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَله سر، فرق سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قله
واژگان مترادف و متضاد
۱. اوج، چکاد، ذروه، ستیغ، راس، سر، سرکوه، فراز، فرق، کله، نوک ۲. سبو، کوزه ≠ دامنه
-
تارک
واژگان مترادف و متضاد
۱. راهب، تارک دنیا ۲. برق، چکاد، سر، فرق، فرق سر، مفرق، هامه، هباک ۳. راس، قله، نوک ۴. اوج ≠ حضیض ۵. کلاهخود، مغفر ۶. تار کوچک، رشته باریک
-
فرق
واژگان مترادف و متضاد
۱. تارک، هباک، چکاد، راس، سر، کله ۲. اختلاف، امتیاز، تباین، تفاوت، تمایز، توفیر ۳. قله، نوک
-
چکاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. تارک، سر، فرق سر، هباک ۲. ذروه، راس، قله ۳. پیشانی، جبهه ۴. جنه، سپر
-
نوک
واژگان مترادف و متضاد
۱. نیش ۲. منقار، نول ۳. راءس، سر، فرق، قله ۴. انتها، بن، بیخ، ته، ته، تی
-
سر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تارک، راس، فرق، کله، مخ ≠ پا، ته ۲. چکاد، قله، نوک ≠ دامنه ۳. در، درپوش، دهانه، سرپوش ۴. بالا ≠ پایین ۵. بزرگ، پیشوا، رئیس، سرور ۶. برتر، والاتر ۷. قصه، آهنگ، میل، عزم، نیت ۸. خیال، فکر، اندیشه ۹. سمت، سو، طرف ۱۰. سرانه ۱۱. بالا
-
سر کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرککشیدن، سر درآوردن ۲. سر زدن، سرکشی کردن ۳. نوشیدن، آشامیدن (یکباره) ۴. بالارفتن
-
سر بریدن
واژگان مترادف و متضاد
ذبح کردن، بسمل کردن، سر از تن جدا کردن
-
سر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آغاز کردن، آغازیدن، شروع کردن، سر دادن ۲. سپری کردن، گذراندن ۳. به سر بردن ۴. ساختن، مدارا کردن، سازش کردن، مماشات کردن ۵. زندگی کردن، روزگار گذراندن ۶. گذران کردن، معیشت کردن ۷. پوشیدن، روی سر انداختن، به سر کردن
-
راس
واژگان مترادف و متضاد
۱. سر، کله ۲. انتها، قله، نوک ۳. بالا، فوق تا، عدد، واحد ۴. بزرگ، رئیس، مهتر ≠ مرئوس
-
سر بر زدن
واژگان مترادف و متضاد
سر برکشیدن، طلوع کردن، ظاهر شدن (خورشید و ) ≠ غروب کردن
-
سر پیچیدن
واژگان مترادف و متضاد
امتناعورزیدن، تخطی کردن، تمرد کردن، رویگردانشدن، سرپیچی کردن، سر برتافتن، سرکشی کردن، عصیان ورزیدن، نافرمانی کردن، تمکینن کردن
-
سر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تفوق یافتن، ممتاز گشتن، برتر شدن ۲. سپری شدن، طیشدن، به سر آمدن، گذشتن
-
سریدن
واژگان مترادف و متضاد
سر خوردن، لغزیدن، لیز خوردن
-
سجده
واژگان مترادف و متضاد
سر بر زمین (مهر) گذاشتن