کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کار به خدا افتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
توحید
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقرار به یگانگی خدا کردن، ایمان به وحدانیت خدا داشتن، به یکتاییخدا ایمان آوردن، خدا را یگانه دانستن ۲. یکیشمردن ۳. یگانه کردن، یگانه دانستن
-
تکبیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اله اکبر گفتن ۲. بزرگشمردن (خدا)، خدا را به بزرگی یاد کردن
-
توکل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتماد کردن، ۲. وکیل قرار دادن، وکالت دادن ۳. تفویض کردن (امر به خداوند)، کار خود به خداواگذاشتن، به امید خدا بودن
-
چو افتادن
واژگان مترادف و متضاد
شایع شدن، دهن به دهن گشتن
-
تردید کردن
واژگان مترادف و متضاد
شک کردن، به شبهه افتادن، شبهه کردن، مردد ماندن، دودلبودن
-
بازماندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازکار ماندن، جداماندن، دنبال افتادن، عقب افتادن، عقبماندن، واپس ماندن ۲. ایستادن، توقف کردن، متوقف شدن ۳. خسته شدن، کوفته شدن ۴. بهجا گذاشتن، به جای ماندن، پس ماندن
-
سقط شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مردن، درگذشتن ۲. به درک واصل شدن ۳. نفله شدن، تلف شدن ۴. از کار افتادن، از حیز انتقاع ساقطشدن
-
مرعوب شدن
واژگان مترادف و متضاد
بیمناکشدن، متوحش شدن، هراسان گشتن، سراسیمهشدن، وحشت کردن، به وحشت افتادن
-
حبس شدن
واژگان مترادف و متضاد
زندانی شدن، بازداشت شدن، به زندان افتادن، گرفتار شدن، محبوس شدن، توقیف شدن، محبوس گشتن ≠ آزاد شدن
-
سستی گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. کمشدن، ضعیف شدن، رو به نقصان نهادن ۲. کمرونق شدن، کساد شدن، از رونق افتادن
-
مسموع افتادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شنیده شدن، مسموع شدن، به گوش رسیدن ۲. پذیرفته شدن، مورد قبول قرار گرفتن
-
حادث شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پدیدآمدن، ظاهر شدن، پیدا شدن، ظهور کردن ۲. ایجاد شدن، به وجود آمدن، خلق شدن ۳. رخدادن، به وقوع پیوستن، اتفاق افتادن
-
حدوث
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیدایش، نوپیدایی، نوظهوری ≠ قدم ۲. وقوع ۳. اتفاق افتادن، روی دادن ۴. به وجود آمدن، حادث شدن، پدیدآمدن، ایجاد شدن
-
حرکت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جنبیدن، تکان خوردن، وول خوردن ≠ ساکنشدن ۲. کوچ کردن، کوچیدن، جابهجا شدن، نقلمکان کردن ≠ ماندن ۳. به راه افتادن، رهسپارشدن، عزیمت کردن ۴. فعال شدن، تحرکداشتن
-
تونیک
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلوز بلند زنانه، جامهکوتاه زنانه ۲. انرژیزا، محرک، مقوی ۳. شربت تقویتکننده ۴. نواختدار (زبانها) گرفتار شدن، به درد سر افتادن، موقعیت دشواریافتن در تنگنا گرفتار آمدن،