کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشم بر راه داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشم انداختن
واژگان مترادف و متضاد
نگاه کردن، نگریستن، نظر افکندن، دید زدن، چشمگرداندن
-
چشم پوشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغماض کردن، نادیده گرفتن، صرفنظر کردن، گذشت کردن، چشمپوشی کردن ۲. گذشتن، رها کردن
-
چشم خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهچشمآمدن، بهنظرآمدن، دیده شدن، چشمزخمخوردن، چشمزده شدن ۲. محسوس بودن، مشخص بودن
-
چشم به هم زدن
واژگان مترادف و متضاد
آن، طرفهالعین، لحظه، لمحه
-
جستوجو در متن
-
برگرفتن
واژگان مترادف و متضاد
اخذ کردن، اقتباس کردن، بر داشتن، گرفتن
-
ترکیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. انفجار ۲. ترکخوردن، درز بر داشتن، شکافته شدن، کفتن، منفجر شدن
-
تناول
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوردن، صرف کردن، میل، کردن، نوش کردن، ۲. بر داشتن، گرفتن
-
حفظ کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نگهداشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن ۲. از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن ۳. ضبط کردن ۴. ابقا کردن
-
برافکندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بر داشتن، کنار گذاشتن ۲. پوشاندن ۳. از بین بردن، نابود کردن، برانداختن
-
بر خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. قاطی شدن، مخلوط شدن ۲. راه یافتن
-
برپا داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آباد ساختن، آبادان کردن ۲. برافراشتن، نصب کردن ۳. بر پا کردن، برقرار کردن ۴. اقامه کردن، انجامدادن ۵. مجلس کردن
-
ترک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترک گفتن، خداحافظی کردن ۲. دست بر داشتن، دستکشیدن ۳. دل برکندن، رها کردن، ول کردن ۴. منصرف شدن، واگذاشتن ۵. وداع گفتن ۶. عزیمت کردن
-
بر داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. با خود بردن، همراه بردن ۲. اخذ کردن، گرفتن ۳. برداشت کردن ۴. برطرف کردن، از بین بردن ۵. ازاله کردن، زایل کردن ۶. بلند کردن، دزدیدن، ربودن، کش رفتن ۷. برچیدن، اختیار کردن، انتخاب کردن، حاصلبرداری کردن، درو کردن، محصولبرداری کردن
-
بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جا به جا کردن، حمل کردن، منتقل کردن، حرکت دادن ≠ آوردن ۲. سود بردن، نفع کردن ≠ ضرر کردن، زیان کردن ۳. برد کردن ۴. برنده شدن، پیروز شدن، پیشافتادن، شکست دادن ≠ باختن، شکستخوردن ۵. بر داشتن، پاک کردن، زدودن، ستردن ۶. مستلزم بودن،