کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیش گذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
معطل گذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رها کردن، ول کردن ۲. بلااستفاده گذاشتن ۳. بلاتکلیف گذاشتن
-
مایه گذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. وقتصرف کردن، وقت گذاشتن ۲. هزینه کردن ۳. نیرو گذاشتن، انرژی صرف کردن
-
مسکوت گذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
رها کردن، به حال خود گذاشتن، موقوف کردن
-
توقیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. احترام، بزرگداشت، تعظیم، تکریم ۲. احترام گذاشتن، حرمت گذاشتن، بزرگ داشتن ≠ تحقیر
-
تسعیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. نرخبندی، نرخگزاری ۲. تبدیل ارز، قیمتگزاری، تعیین بها کردن، ۳. قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن، ۴. ارزیابی کردن
-
معطل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلاتکلیف گذاشتن، منتظر گذاشتن ۲. معلقگذاشتن ۳. درنگ کردن، تاخیر کردن، دیر کردن ۴. متوقف کردن، تعطیل کردن
-
سجده
واژگان مترادف و متضاد
سر بر زمین (مهر) گذاشتن
-
موسوم کردن
واژگان مترادف و متضاد
نامیدن، اسم گذاشتن
-
تعطیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. انحلال، برچیدگی، بیکاری، لنگ، متلاشی، مرخصی، منحل، ناکارگی، وقفه ۲. روز بیکاری ۳. بیکار کردن، دست ازکار کشیدن، معطل گذاشتن، مهمل گذاشتن
-
گذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نهادن، هشتن ۲. قراردادن، وضع کردن ۳. جادادن ۴. رها کردن، ول کردن ۵. اجازهدادن، رخصتدادن ۶. باقیگذاشتن، بجاگذاشتن
-
معلق کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آویختن، آویزان کردن ۲. برکنار کردن، معزول کردن ۳. تعلیق ۴. به حال تعلیق درآوردن، معطل گذاشتن، معوق گذاشتن
-
بنا نهادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساختن، ساختمان کردن، عمارت کردن ≠ ویران کردن، خراب کردن ۲. بنیاد گذاشتن، بنیان نهادن ۳. تاسیس کردن ۴. اساس قرار دادن، بنا قراردادن ۵. قرار گذاشتن
-
ختم گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
مجلسترحیم برپا کردن، مجلستعزیت برپا کردن، جلسهترحیم گرفتن، ختم گذاشتن
-
سود بخشیدن
واژگان مترادف و متضاد
فایدهداشتن، موثر بودن، تاثیر گذاشتن، نتیجه دادن، نتیجهبخش بودن
-
سر گذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رو کردن، رفتن ۲. روانه شدن، عازم شدن