کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیر و پیغمبر به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مبعوث شدن
واژگان مترادف و متضاد
برانگیخته شدن، نبوت یافتن، به رسالت رسیدن، پیغمبر شدن
-
مراد یافتن
واژگان مترادف و متضاد
کامرواشدن، کامیاب شدن، به امید و آرزوی خودرسیدن، به مقصود رسیدن، حاجتروا شدن، حاجتروا گشتن
-
طولوتفصیل دادن
واژگان مترادف و متضاد
شرح و بسط دادن، به درازا کشاندن، مفصل گفتن
-
تانک
واژگان مترادف و متضاد
زرهپوش، خودرو سنگیننظامی (مهز به توپ و مسلسل)
-
خواب رفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به خوابرفتن، خوابیدن ۲. کرخ شدن، بیحس شدن(دست، پا و )
-
مصب
واژگان مترادف و متضاد
دلتا، دهانه، ملتقایرودخانه بادریا و دریاچه، محل ریزش آب(رودخانه به دریا)
-
تنی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدنی ۲. مربوط به تن ۳. از یک پدر و مادر ≠ ناتنی
-
مستغنی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بینیاز گردانیدن، خودکفا کردن ۲. غنی ساختن، به مال و مکنت رساندن، ثروتمند کردن
-
بغلی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بغلدستی، پهلویی، کناری ۲. آمخته به بغل شدن ۳. شیشهشراب (کوچک و مستطیلی) ۴. نوعی قطع کتاب
-
بورس
واژگان مترادف و متضاد
۱. مرکز معاملات اوراقبهادار و سهام ۲. تحصیل به هزینه دولت یاموسسات ۳. شهریه، هزینه تحصیل
-
توفیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. غریدن، داد و فریاد کردن، غوغا کردن ۲. شورش کردن، شورش کردن ۳. جنبش کردن، نهضت به پا کردن
-
تلف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ضایع کردن، تباه کردن، از بین بردن، نابود کردن ۲. پایمال کردن، حیف و میل کردن، به هدر دادن، هدر دادن ۳. خراب کردن، فاسد کردن ۴. هلاک کردن، کشتن
-
بر باد رفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به بادفنا رفتن، پایمال شدن، تلف شدن، حیف و میلشدن، ضایع شدن، هدر رفتن ۲. خراب شدن، ویران شدن، منهدم شدن ≠ آباد شدن ۳. نابودشدن، نیست شدن، فنا شدن، معدوم شدن
-
برباد دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به باد فنادادن، پایمال کردن، تلف کردن، حیف و میل کردن، ضایع کردن، هدر رفتن ۲. خراب کردن، ویران کردن، منهدم کردن ≠ آباد ساختن، معمور کردن ۳. نابود کردن، نیست کردن، معدوم ساختن ≠ آفریدن، خلق کردن، هست کردن
-
تابیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درخشیدن، رخشیدن، روشن شدن ۲. حرارت یافتن، گرم شدن ۳. گداختن، گرم کردن ۴. تاب آوردن، بردباری کردن، تحمل کردن، طاقت آوردن ≠ برنتافتن ۵. به هم پیچاندن، پیچ دادن، پیچ و تاب دادن، تاب دادن، تافتن ۶. گرم شدن ۷. اعراض کردن، برتافتن،