کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشت و رو کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خجالت دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شرمسار کردن، شرمنده کردن ۲. از رو بردن
-
متوجه شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فهمیدن، درک کردن، آگاه گشتن، ملتفت شدن ۲. رو کردن، روی آوردن، رو نهادن ۳. پرداختن ۴. عطف شدن، برگشتن
-
سر گذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رو کردن، رفتن ۲. روانه شدن، عازم شدن
-
میل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تناول کردن، خوردن، آشامیدن، صرف کردن ۲. متمایلشدن، گرایش یافتن ۳. تمایل پیدا کردن، علاقهمند شدن ۴. رو کردن، روی آوردن
-
طلعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. چهره، رخسار، رو، وجه ۲. رویت، دیدار ۳. برآمدن، دمیدن، طلوع کردن ۴. طلوع ۵. دیدن، رویت کردن
-
سپر انداختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سپرافکندن ۲. فرار کردن، رو به فرار نهادن، گریختن ۳. تسلیم شدن
-
برتافتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیچیدن، تابدادن ۲. برگردانیدن، رو گردانیدن ۳. سرپیچیدن، اعراض کردن، روی برتافتن ۴. تمکین ن کردن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن ۵. تاب آوردن، تحمل کردن، برخود هموار کردن، طاقت آوردن ≠ برنتافتن
-
سر دواندن
واژگان مترادف و متضاد
معطل کردن، مماطله کردن، امروز و فردا کردن، علاف کردن
-
خنک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرد کردن ۲. از شور و نوا انداختن، کمشور و شوق کردن
-
مختصر کردن
واژگان مترادف و متضاد
کوتاه کردن، خلاصه کردن، تلخیص کردن ≠ مطول کردن، اطناب دادن، طول و تفصیل دادن
-
خلع کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برکنار کردن، معزول کردن، منفصل کردن، عزل کردن ≠ گماشتن، برگماشتن، منصوب کردن ۲. کندن، برکندن، بیرون آوردن (لباس و )
-
مثله کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سانسور کردن ۲. خراب کردن، ناقص کردن، ابتر کردن(نوشته و ) ۳. بریدن، تکهتکه کردن (اندام، جوارح)
-
توفیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. غریدن، داد و فریاد کردن، غوغا کردن ۲. شورش کردن، شورش کردن ۳. جنبش کردن، نهضت به پا کردن
-
ماستمالی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لاپوشانی کردن، عیب پوشاندن ۲. سرسریبرخورد کردن، سرسری رفع و رجوع کردن
-
تلف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ضایع کردن، تباه کردن، از بین بردن، نابود کردن ۲. پایمال کردن، حیف و میل کردن، به هدر دادن، هدر دادن ۳. خراب کردن، فاسد کردن ۴. هلاک کردن، کشتن