کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پس طلبیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حساب پس دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارائه کردن (عملکرد)، پاسخگو بودن، توضیحدادن ۲. مجازات شدن، کیفر یافتن
-
بچه پس انداختن
واژگان مترادف و متضاد
بچه درست کردن، زاییدن، بچه راه انداختن، زادوولد کردن، بچه آوردن
-
تقاص پس دادن
واژگان مترادف و متضاد
مجازات شدن، تاوان دادن، مکافات دیدن ≠ تقاص گرفتن
-
جستوجو در متن
-
احضار
واژگان مترادف و متضاد
جلب، دعوت، طلبیدن، فراخوانی
-
دعوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. احضار، فراخوانی ۲. خواندن، طلبیدن ۳. وعده ≠ طرد
-
معذرت خواستن
واژگان مترادف و متضاد
پوزش خواستن، پوزش طلبیدن، عذرخواهی کردن
-
خطر کردن
واژگان مترادف و متضاد
ریسک کردن، مخاطرهجویی کردن، خطر پذیرفتن، به استقبالخطر رفتن ≠ عافیت طلبیدن، سلامت جستن، سلامتجویی کردن
-
چاره جستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درمان کردن، علاج کردن ۲. چاره طلبیدن، چاره ساختن، تدبیر اندیشیدن ۳. از عهده برآمدن
-
تعویل
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتمادسازی ۲. اعتماد، تکیه ۳. مددخواهی، کمک خواهی ۴. زار زدن، زاریدن، زاری کردن ۵. مدد طلبیدن، کمکخواستن، یاری جستن ≠ کمک کردن، مددرساندن
-
طلب کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خواستن، درخواست کردن، خواستار شدن، طلبیدن، مطالبه کردن، جستجو کردن ۲. جستن، جستوجو کردن ۳. احضار کردن، فرا خواندن ۴. مطالبه کردن ۵. ابتغاء
-
طلبیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. احضار کردن، خواندن ۲. تقاضا کردن، فرا خواندن، ۳. دعوت کردن، فراخوانی کردن ≠ راندن، طرد کردن ۴. خواستن، طلب کردن، ۵. جستن، جستوجو کردن ۶. اقتضا کردن، لازم داشتن
-
خواستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرزو کردن، اراده کردن، طلبیدن، میل کردن ۲. آرزومند بودن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن، راغب بودن ۳. خواهش کردن، طلب کردن ۴. احضار کردن، فراخواندن ۵. امر کردن، فرمان دادن ۶. تمایلداشتن، میل داشتن ۷. تصمیم داشتن، قصدداشتن، مصمم ب
-
خواندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تلاوت، قرائت ۲. تلاوت کردن، قرائت کردن، مطالعه کردن ≠ نوشتن، کتابت ۳. فرا خواندن ۴. نامیدن، نامگذاری کردن ۵. آواز خواندن، نغمهسرایی کردن، نغمهگری کردن ۶. زمزمه کردن ۷. درسخواندن، تحصیل کردن ۸. آموختن، یاد گرفتن ۹. طلبیدن، د