کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پس باختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حساب پس دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارائه کردن (عملکرد)، پاسخگو بودن، توضیحدادن ۲. مجازات شدن، کیفر یافتن
-
بچه پس انداختن
واژگان مترادف و متضاد
بچه درست کردن، زاییدن، بچه راه انداختن، زادوولد کردن، بچه آوردن
-
تقاص پس دادن
واژگان مترادف و متضاد
مجازات شدن، تاوان دادن، مکافات دیدن ≠ تقاص گرفتن
-
جستوجو در متن
-
سر باختن
واژگان مترادف و متضاد
جان باختن، جانفدا کردن، جانبازی کردن
-
باختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازدست دادن، تلف کردن، هدر دادن ≠ به دست آوردن ۲. شکستخوردن، مغلوب شدن ≠ پیروز شدن، بردن، برنده شدن ۳. ورزیدن ۴. بازی کردن ۵. سرگرم شدن، مشغول شدن
-
مجنون شدن
واژگان مترادف و متضاد
دیوانهشدن، خرد باختن، مخبط شدن، شیدا شدن ≠ عاقل شدن
-
مهر باختن
واژگان مترادف و متضاد
عاشق شدن، مهر ورزیدن، دوست داشتن، عشق ورزیدن، مهربستن
-
مفت باختن
واژگان مترادف و متضاد
مفت ازدست دادن، به رایگان دادن ≠ مفت به چنگآوردن
-
باخت
واژگان مترادف و متضاد
۱. باختن ≠ برد ۲. شکست ≠ پیروزی
-
سربازی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خدمت کردن، خدمت وظیفه انجام دادن ۲. جانفشانی کردن، جانبازی کردن، سر باختن، فداکاری کردن
-
مات شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مبهوتشدن، بهتزده شدن، متحیر شدن ۲. شهماتشدن، باختن (در بازی شطرنج) ≠ بردن ۳. تیرهشدن، تار شدن ≠ روشن شدن ۴. کدر شدن، ناشفاف شدن ≠ شفاف شدن
-
محکوم شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بزهکار شناخته شدن، داد باختن، دادباخته شدن، محکوم گشتن، مقصر شناخته شدن، مغلوب شدن ≠ حاکم شدن ۲. مقهور شدن ≠ پیروز شدن ۳. مجبور شدن
-
مغلوب شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شکست خوردن، مقهور شدن، منهزم شدن، منکوب شدن ۲. بازنده شدن، باختن ≠ پیروزشدن ۳. تسلیم شدن، مجاب شدن ≠ غالبآمدن، غالب شدن
-
سوختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آتشگرفتن، شعلهورشدن، مشتعلشدن ۲. احتراق، حریق ۳. حرق ۴. باختن، خطا کردن، فول کردن ۵. عذاب کشیدن، زجر کشیدن ۶. ملتهب شدن، تاول زدن ۷. افروخته بودن، روشن بودن ۸. بهآتش کشیدن، سوزاندن ۹. نابود کردن ۱۰. نابود شدن ۱۱. تباه ش