کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هم باور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشم به هم زدن
واژگان مترادف و متضاد
آن، طرفهالعین، لحظه، لمحه
-
جستوجو در متن
-
باور
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتقاد، ایقان، ایمان، عقیده ۲. باورداشت، برداشت ۳. پذیرش، قبول ۴. زعم، گمان
-
ایقان
واژگان مترادف و متضاد
اطمینان، اعتقاد، باور، یقین
-
عقیده
واژگان مترادف و متضاد
اعتقاد، باور، حدس، رای، زعم، صرافت، عقیدت، فکر، نظر، نظریه
-
ایمان
واژگان مترادف و متضاد
اطمینان، اعتقاد، باور، باورداشت، عقیده، گرویدن
-
اعتقاد
واژگان مترادف و متضاد
ایقان، ایمان، باور، عقیده، گروش، وثوق، یقین
-
یقین
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطلاع، اطمینان، اعتقاد، ایقان، باور، بصیرت ۲. بیشبهه، بیگمان، حتمی، قطع، مسلم
-
زعم
واژگان مترادف و متضاد
۱. باور، تصور، توهم، حدس، رای، ظن، عقیده، گمان، نظر ۲. پایندانی، پذرفتاری، ضمانت، کفالت ۳. ریاست، زعامت، سروری
-
رای
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندیشه، رای، فکر، نظر ۲. اعتقاد، باور، زعم، عقیده ۳. تدبیر، شور، مشورت ۴. حدس، قیاس ۵. راه
-
قبول
واژگان مترادف و متضاد
اجابت، استجابت، باور، پذیرش، پسند، تایید، تراضی، تصدیق، تصویب، تقبل، توافق، رضا، رضامندی، رضایت، صوابدید ≠ رد
-
گمان
واژگان مترادف و متضاد
۱. پندار، پنداشت، تخمین، تصور، توهم، حدس، خیال، زعم، شک، ظن، فرض، فکر، وهم ۲. باور ۳. ایهام ≠ یقین
-
معتقد شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. باور کردن، مطمئن شدن ۲. اعتقاد آوردن، ایمانآوردن، گرویدن ≠ منکر شدن ۳. ارادت پیدا کردن
-
باور کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایمانآوردن، پذیرفتن، راست پنداشتن، قبول کردن ≠ نپذیرفتن ۲. اعتقاد داشتن، ایمان داشتن، باورداشتن، عقیده داشتن
-
رای
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندیشه، رای، فکر، ، نظر ۲. اعتقاد، باور، زعم، عقیده ۳. حکم، فتوا ۴. رایزنی، شور، مشاوره، مشورت ۵. آهنگ، تصمیم، عزم، قصد