کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نُصُبٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نصب
واژگان مترادف و متضاد
۱. برپایی ۲. انتصاب، برگماری، گمارش، منصوب ≠ عزل
-
واژههای همآوا
-
نسب
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصل، اولاد، تبار، تخمه، دودمان، دوده، گوهر، نژاد، نژاده ۲. خویشاوندی، قرابت
-
نصب
واژگان مترادف و متضاد
۱. برپایی ۲. انتصاب، برگماری، گمارش، منصوب ≠ عزل
-
جستوجو در متن
-
تعبیه شدن
واژگان مترادف و متضاد
گذاشته شدن، نصب شدن، جای گرفتن، قرار داده شدن
-
برگماری
واژگان مترادف و متضاد
انتصاب، نصب ≠ برکناره
-
منصوب شدن
واژگان مترادف و متضاد
گماشتهشدن، نصب شدن، پست گرفتن
-
آویخته
واژگان مترادف و متضاد
آونگ، آویزان، پادرهوا، سرازیر، معلق ≠ نصب
-
انتصاب
واژگان مترادف و متضاد
۱. برگماری، تعیین، نصب ۲. گماردن، گماشتن ≠ انتخاب
-
منصوب
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعیین، برگماشته، نصبشده، نصب ۲. برپا، قایم، مستقیم
-
خلع
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخراج، انفصال، برکناری، عزل ≠ نصب ۲. معزول، برکنار، مخلوع ≠ منصوب، برگماری ۳. در آوردن، ریشهکن کردن، کندن
-
سوار
واژگان مترادف و متضاد
۱. راکب، سواره، شوالیه، فارس، مرکبنشین ≠ پیاده ۲. نصب، مونتاژ، تعبیه ۳. مسلط
-
مونتاژ
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوار کردن ۲. نصب کردن قطعات مختلف یک دستگاه (رادیو، تلویزیون، کامپیوتر) ۳. کنار هم چسباندن (فیلم)
-
برپا داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آباد ساختن، آبادان کردن ۲. برافراشتن، نصب کردن ۳. بر پا کردن، برقرار کردن ۴. اقامه کردن، انجامدادن ۵. مجلس کردن