کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منصوب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منصوب کردن
واژگان مترادف و متضاد
برگماشتن، گماشتن، منصب دادن، منصببخشیدن
-
واژههای مشابه
-
منصوب شدن
واژگان مترادف و متضاد
گماشتهشدن، نصب شدن، پست گرفتن
-
جستوجو در متن
-
منفصل کردن
واژگان مترادف و متضاد
ازکار برکنار کردن، معزول کردن ≠ منصوب کردن
-
برکنار کردن
واژگان مترادف و متضاد
معزول کردن، عزل کردن، خلع کردن، منفصل کردن ≠ منصوب کردن، برگماشتن
-
تعیین
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازشناخت، معینسازی ۲. انتخاب، انتصاب، برگماری، گزینش، منصوب ۳. معین کردن ۴. برگماشتن، منصوب کردن ≠ عزل کردن
-
برگماشتن
واژگان مترادف و متضاد
انتصاب کردن، برگماردن، گماشتن، مامور کردن، ماموریتدادن، منصوب کردن
-
تعیین کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برگماشتن، منصوب کردن ≠ عزل کردن ۲. معلوم کردن، بازشناختن، مشخص کردن
-
معزول کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برکنار کردن، عزل کردن، خلع کردن، از کاربرکنار کردن، کنار گذاشتن، برداشتن ≠ منصوب کردن، گماشتن، برگماشتن ۲. دور کردن، جدا کردن
-
خلع کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برکنار کردن، معزول کردن، منفصل کردن، عزل کردن ≠ گماشتن، برگماشتن، منصوب کردن ۲. کندن، برکندن، بیرون آوردن (لباس و )
-
خلع
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخراج، انفصال، برکناری، عزل ≠ نصب ۲. معزول، برکنار، مخلوع ≠ منصوب، برگماری ۳. در آوردن، ریشهکن کردن، کندن