کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتقل
واژگان مترادف و متضاد
۱. جابهجایی، نقلمکان ۲. انتقالیافته ۳. نقلشده، بردهشده
-
واژههای مشابه
-
منتقل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جابهجا کردن، انتقال دادن، نقلمکان دادن ۲. بردن ۳. رساندن، ابلاغ کردن ≠ منتقل شدن
-
جستوجو در متن
-
حمل کردن
واژگان مترادف و متضاد
بردن، آوردن، منتقل کردن، نقل کردن
-
خارج کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرونبردن ۲. بیرون فرستادن، منتقل کردن، جابهجا کردن
-
سرایت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اثر کردن، تاثیر گذاشتن ۲. انتقال یافتن، شیوعیافتن، شایع شدن، اشاعه یافتن، منتقل شدن، گسترش یافتن ۳. رخنه کردن، نفوذ کردن
-
جابجایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتقال، نقل، نقلمکان ۲. حمل ۳. سفر، کوچ ۴. منتقل ≠ استقرار
-
بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جا به جا کردن، حمل کردن، منتقل کردن، حرکت دادن ≠ آوردن ۲. سود بردن، نفع کردن ≠ ضرر کردن، زیان کردن ۳. برد کردن ۴. برنده شدن، پیروز شدن، پیشافتادن، شکست دادن ≠ باختن، شکستخوردن ۵. بر داشتن، پاک کردن، زدودن، ستردن ۶. مستلزم بودن،
-
تناسخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. نسخ ۲. انتقال نفس ۳. ابطال ۴. باطل کردن، زایل کردن، نسخ کردن ۵. تغییر یافتن، گشتن ۶. منتقل شدن (روح)، حلول، تجسد، تجسم