کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معین
واژگان مترادف و متضاد
آشکار، روشن، مشخص، معلوم، مقرر، منصوب، نهاده ≠ نامعین
-
معین
واژگان مترادف و متضاد
دستیار، مددکار، معاضد، همدست، یار
-
واژههای مشابه
-
معین شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعیین شدن، برقرار شدن ۲. مشخص شدن، معلومشدن، آشکار شدن
-
معین کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعیین کردن ۲. مقرر داشتن، قرار دادن
-
جستوجو در متن
-
پشتوار
واژگان مترادف و متضاد
پشتیبان، مددکار، معین، یار، یاور
-
همدست
واژگان مترادف و متضاد
شریک، متفق، معاون، معین، همراه
-
ظهیر
واژگان مترادف و متضاد
پشتیبان، پناه، حامی، مددکار، معین، یاریگر، یاور
-
مسمی
واژگان مترادف و متضاد
۱. موسوم، نامزد، نامیده ۲. معین
-
مشخص کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. معلوم کردن، تعیین کردن، معین کردن ۲. تشخیص دادن
-
معاضد
واژگان مترادف و متضاد
پشتیبان، پناه، حامی، کمک، معاون، معین، یار، یاور
-
مقدر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تقدیر، تقدیرشده، سرنوشت، قسمت ۲. معلوم، مشخص، معین
-
مقطوع
واژگان مترادف و متضاد
۱. قطعشده، بریده ۲. قطعی، معین، ثابت، طیشده ≠ غیرمقطوع
-
برقرار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایجاد کردن، به وجود آوردن ۲. برپا کردن، دایر کردن ۳. تعیین کردن، معین کردن