کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنی شکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بشگرد، بشگر، صید، نخجیر ۲. بزکوهی ۳. شکارگاه ۴. غارت، یغما ۵. مفت
-
جستوجو در متن
-
نخجیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. شکار، صید ۲. بزکوهی
-
صید
واژگان مترادف و متضاد
۱. شکار، طعمه، نخجیر ۲. اقتناص ≠ صیاد
-
حابل
واژگان مترادف و متضاد
۱. دامگستر، شکارچی ≠ شکار، صید ۲. جادوگر ۳. تار
-
تور کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به دام انداختن، شکار کردن، صید کردن ۲. رام کردن (جنسمخالف)
-
نهال
واژگان مترادف و متضاد
۱. درختچه، درخت، شجر، گیاه ۲. بستر، تشکنهالی ۳. شکار، کنین
-
زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نواختن ۲. ضرب، ضربه، ضربت ۳. دزدیدن، ربودن، قاپیدن ۴. ضربان ۵. کوفتن ۶. شکار کردن، صید کردن ۷. اتفاقافتادن، واقعشدن