کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اداره کننده، گرداننده ۲. رئیس، سرپرست، مسئول ۳. باکیاست، سیاس، سیاستمدار، شایسته، کاردان، مدبر ≠ بیکیاست
-
جستوجو در متن
-
خانممدیر
واژگان مترادف و متضاد
رئیسه، مدیره ≠ مدیر، رئیس
-
متولی
واژگان مترادف و متضاد
۱. مدیر اماکنمتبرکه، مدیر موقوفه ۲. سرپرست، کارگزار، متصدی ۳. سردمدار
-
باجربزه
واژگان مترادف و متضاد
باشهامت، باعرضه، جراتمند، قدرتمند، مدیر ≠ بیجربزه، بیشهامت
-
سایس
واژگان مترادف و متضاد
۱. مدیر، مدبر، کاردان ۲. سیاستمدار، باسیاست ۳. باکیاست
-
سیاس
واژگان مترادف و متضاد
۱. سائس، سیاسی، سیاستمدار، مدیر ≠ بیسیاست ۲. سیاستدان، سیاستشناس ۳. حسابگر ۴. حیلهگر ۵. سیاستکننده، تنبیهکننده
-
سیاستمدار، سیاستمدار
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیپلمات، سایس، سیاس، سیاستباز، سیاستگر، سیاستدان ۲. باکیاست، خبیر، کاردان، مدبر، مدیر ≠ بیکیاست ۳. دولتمرد
-
سرپرست
واژگان مترادف و متضاد
۱. قیم، متصدی، مسئول ۲. بزرگ، پیشوا، رئیس، سرور، مدیر ۳. راعی، کفیل، مباشر، متولی، وصی، ولی
-
مسئول
واژگان مترادف و متضاد
۱. مکلف، موظف، وظیفهمند ۲. سرپرست، مامور، متصدی، مدیر ۳. وظیفهشناس
-
مدبر
واژگان مترادف و متضاد
صاحبتدبیر، صاحب اندیشه، بصیر، چارهاندیش، اندیشمند، بادرایت، سیاستمدار، کاردان، مدیر ≠ بیکیاست
-
رئیس
واژگان مترادف و متضاد
امیر، باشی، بزرگ، پیشوا، زعیم، سر، سرپرست، سردار، سردسته، سرکرده، سرور، سید، صدر، صندید، عمید، لیدر، مافوق، مدیر، مهتر، نقیب، ≠ مرئوس
-
شایسته
واژگان مترادف و متضاد
ارجمند، باقدر، باکفایت، برازنده، بسزا، پسندیده، درخور، روا، زیبنده، سزاوار، شایگان، صالح، صلاحیتدار، عزیز، فراخور، قابل، لایق، مدیر، مستحق، مستلزم، مستوجب، مقبول، مناسب، موافق، نسیب، نیکو، والا ≠ ناشایسته