کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قربانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قربانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بسمل، ذبح، ذبیح، فدیه ۲. ایثار، برخی، فدا، فداکاری ۳. قتل، کشتار
-
جستوجو در متن
-
خون کردن
واژگان مترادف و متضاد
قربانی کردن، کشتن، ذبح کردن
-
ذبح
واژگان مترادف و متضاد
بسمل، قربانی، کشتار، کشتن
-
ذبیح
واژگان مترادف و متضاد
قربانی، گلوبریده، مذبوح
-
فدا
واژگان مترادف و متضاد
برخی، سربها، قربان، قربانی، نثار
-
فداکاری
واژگان مترادف و متضاد
ازخودگذشتگی، ایثار، جاننثاری، قربانی
-
فدیه
واژگان مترادف و متضاد
جانبها، سربها، قربانی
-
نذر
واژگان مترادف و متضاد
شرط، عهد، قربانی، نیاز
-
نحر
واژگان مترادف و متضاد
۱. شترکشی، قربانی ۲. گلو
-
قتل
واژگان مترادف و متضاد
ترور، جنایت، قربانی، کشتار، کشتن، هلاک، هلاکت
-
فدایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. برخی، جاننثار، فدوی، قربانی ۲. عاشق
-
ازخودگذشتگی
واژگان مترادف و متضاد
ازجانگذشتگی، ایثار، جانبازی، جاننثاری، فداکاری، قربانی
-
ایثار
واژگان مترادف و متضاد
۱. جانبازی، فداکاری، قربانی ۲. گذشت
-
بلاگردان
واژگان مترادف و متضاد
۱. صدقه، قربانی ۲. برخی ۳. بلاچین