کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل تصدیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تکذیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. انکار، رد ≠ تایید، تصدیق ۲. انکار کرن، دروغ شمردن ≠ تایید کردن، تصدیق کردن
-
تصور
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندیشه، انگار، پندار، تخیل، تفکر، خیال، زعم، فکر، گمان، مخیله، وهم ≠ تصدیق ۲. اندیشه کردن، اندیشیدن، انگاشتن ≠ تصدیق کردن
-
دیپلم
واژگان مترادف و متضاد
تصدیق، دانشنامه، کارنامه، گواهی، گواهینامه، مدرک
-
صحه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تصدیق، گواهی ۲. امضا، توشیح، ۳. بهداشت، صحت
-
قبول کردن
واژگان مترادف و متضاد
اجابت کردن، پذیرفتن، پسندیدن، تصدیق کردن، راضیشدن، رضایتدادن ≠ رد کردن
-
گواهی
واژگان مترادف و متضاد
۱. استشهاد، تایید، تصدیق، شهادت ۲. تاییدیه، گواهینامه، مدرک
-
گواهینامه
واژگان مترادف و متضاد
استشهاد، تاییدیه، تصدیق، دیپلم، شهادتنامه، کارنامه
-
اذعان
واژگان مترادف و متضاد
اعتراف، اقرار، تایید، تصدیق، گواهی، معترف
-
اعتراف
واژگان مترادف و متضاد
ابراز، اذعان، اظهار، افشا، اقرار، بیان، تصدیق، خستو، مقر ≠ انکار
-
حاشا کردن
واژگان مترادف و متضاد
ابا ورزیدن، تکذیب کردن، انکار کردن، منکر شدن ≠ پذیرفتن، تایید کردن، تصدیق کردن
-
تسجیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تایید، تصدیق، مسجلسازی ۲. عهد کردن، پیمانبستن ۳. مسجل کردن
-
جواز
واژگان مترادف و متضاد
اجازه، اذن، پته، پروانه، تجویز، تصدیق، رخصت، رخصتنامه، روادید، گذرنامه، گواهی، مجوز
-
کارنامه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیلان ۲. تصدیق، دانشنامه، دیپلم، گواهینامه، مدرک ۳. تاریخ، سرگذشت
-
تصدیق
واژگان مترادف و متضاد
۱. اذعان، اعتراف، اقرار، پذیرش، تایید، تسجیل، تصویب، صحه، قبول، قبولی ≠ تکذیب ۲. اجازه، پروانه، جواز، دیپلم، کارنامه، گواهی، گواهینامه
-
تصویب
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجابت، پذیرفته، تایید، تصدیق، صحهگذاری، صوابدید، قبول ≠ رد ۲. صواب شمردن ۳. رای موافق دادن، مصوب کردن