کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراهم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تیار کردن
واژگان مترادف و متضاد
آماده کردن، حاضر کردن، فراهم کردن، مهیا کردن
-
تدارک دیدن
واژگان مترادف و متضاد
آماده کردن، مهیا کردن، تامین کردن، تمهید کردن، تهیه کردن، فراهم ساختن، تهیه دیدن، فراهم آوردن، مهیا ساختن
-
حاضر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. احضار کردن، به حضور آوردن ۲. آماده کردن، مهیا ساختن، فراهم آوردن، فراهم ساختن ۳. آموختن، یاد گرفتن
-
میسر کردن
واژگان مترادف و متضاد
ممکن ساختن، امکانپذیر ساختن، فراهم کردن
-
تامین کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برآورده کردن، پاسخگو بودن اجابت کردن، برآوردن ۲. آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن ۳. فراهم آوردن ۴. تارک دیدن، تهیه کردن ۵. امن ساختن، ایمن کردن ۶. حفظ کردن، در امان نگه داشتن +
-
حاصل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به دستآوردن، اکتساب کردن، تحصیل کردن ۲. جمع کردن، فراهم کردن ۳. به نتیجه رسیدن، نتیجهگرفتن
-
طرح کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشنهاد کردن، مطرح کردن ۲. بیان کردن، به میانکشیدن ۳. فراهم کردن، آماده کردن ۴. ترتیبدادن، نقشه کشیدن، برنامهریزی کردن ۵. دورانداختن، برانداختن
-
تهیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آماده، اندوخته، پیشبینی، تامین، تجهیز، تحصیل، تدارک، تدوین، ترتیب، تعبیه، تمهید، تنظیم، تیار، ذخیره، فراهم، مهیا ۲. آمادگی، بسیج ۳. آماده کردن، فراهم کردن، مهیا کردن
-
مزاحم شدن
واژگان مترادف و متضاد
زحمتدادن، مصدع شدن، موجبات زحمت فراهم کردن، زحمتافزا شدن، اذیت کردن، دردسر دادن، مایهزحمت شدن، تصدیع دادن
-
ساختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آفریدن ۲. احداث کردن، ایجاد کردن، بوجود آوردن، پدیدآوردن، خلق کردن، احداث، صنع ۳. بنا کردن، ساختمان کردن، درست کردن، به عمل آوردن، عمارت کردن ۴. تهیه کردن، فراهم آوردن، تدارک دیدن، مهیا کردن ۵. پختن، طبخ کردن ۶. ابداع کردن
-
چیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. کندن ۲. بریدن، قیچی کردن ۳. قطع کردن ۴. پهن کردن، گستردن ۵. قرار دادن، نهادن ۶. زدن، ستردن ۷. انتخاب کردن، جدا کردن، گلچین کردن، گزیدن ۸. ستردن، پیراستن، اصلاح کردن ۹. دانهچینی کردن ۱۰. ترتیب دادن، مهیا کردن، فراهم کردن
-
تمهید
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمادگی، آمادهسازی، تدارک، تدبیر، تهیه، چاره، زمینهسازی، مقدمهچینی ۲. آماده کردن، آراستن، فراهم کردن ۳. زمینهسازی کرن، مقدمه چیدن ۴. گسترانیدن، هموار کردن، پهن کردن
-
حاضر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. حضوریافتن، ظاهر شدن، حاضر گشتن ۲. آماده شدن، فراهم شدن، مهیا شدن ۳. مهیا گشتن، قبولمسئولیت کردن ۴. با هم کنار آمدن، توافق کردن، به توافق رسیدن
-
تامین
واژگان مترادف و متضاد
۱. امان، امنیت، ایمنسازی ۲. آمادهسازی، فراهمسازی، بسیج، تحصیل، تدارک، ترتیب، تهیه ۳. آمینگویی ۴. امن کردن، ایمن ساختن، ایمن کردن ۵. امنیتدادن، اطمینان دادن ۶. آماده، فراهم، مهیا ۷. درامان، محفوظ ۸. آمینگویی