کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عُمُرُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عمر
واژگان مترادف و متضاد
۱. حیات، روزگار، زندگی، زندگانی ۲. زاد، سن
-
واژههای همآوا
-
عمر
واژگان مترادف و متضاد
۱. حیات، روزگار، زندگی، زندگانی ۲. زاد، سن
-
آمر
واژگان مترادف و متضاد
امرکننده، حاکم، فرمانده، کارفرما ≠ مامور
-
امر
واژگان مترادف و متضاد
۱. قضا ۲. کار ۳. جریان، حادثه، قضیه، مسئله ۴. تحکم، حکم، دستور، فرمان، فرمایش ۵. فقره
-
جستوجو در متن
-
حیات
واژگان مترادف و متضاد
بود، تعیش، جان، زندگانی، زندگی، زیست، طول عمر، عمر ≠ ممات
-
زاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. توشه، خوراک، رهتوشه، زادراه، قوتلایموت ۲. فرزند ۳. عمر
-
زندگانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. حیات، زندگی، زیست، عمر، هستی ۲. تعیش، عیش، گذران
-
روزگار
واژگان مترادف و متضاد
۱. اوقات، ایام، دوره، زمان، زمانه، ساعت، عمر، عهد، وقت ۲. جهان، دنیا، دهر، گیتی
-
مدت
واژگان مترادف و متضاد
۱. زمان، وقت ۲. موقع، وهله، هنگام ۳. مهلت ۴. اثنا ۵. عمر، حیات ۶. دوران، روزگار
-
سن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرده، مجلس، صحنه ۲. جایگاه وقوع حادثه ۳. رویداد، حادثه، واقعه ۴. گزارش، شرح ۵. عمر ۶. آفت گندم ۷. دندان
-
ماندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقامت گزیدن، ماندگار شدن، مقیم شدن ۲. توقف کردن، درنگ کردن ۳. درجا زدن ۴. خسته شدن، فرسودهشدن، کوفته شدن ۵. انتظار کشیدن، منتظرشدن ۶. زنده ماندن، زیستن، عمر کردن ۷. شبیه بودن، شباهت داشتن، مانستن ۸. بیتوته کردن ۹. دوام آور