کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علامت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علامت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آیت، آیه، نشان، نشانه، نمود، نمودار ۲. انگ، داغ ۳. شاخص، شاخصه ۴. رایت، علم ۵. اشاره
-
جستوجو در متن
-
آرم
واژگان مترادف و متضاد
علامت، مدال، نشان
-
شاخصه
واژگان مترادف و متضاد
علامت، ممیزه، نمودار
-
سمبل
واژگان مترادف و متضاد
رمز، علامت، مظهر، نشانه، نماد
-
رایت
واژگان مترادف و متضاد
بیرق، پرچم، درفش، علامت، علم، لوا
-
آیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آیت ۲. علامت، مارک، نشان، نشانه
-
نمود
واژگان مترادف و متضاد
بروز، پدیده، جلا، جلوه، رونق، علامت، مظهر، نمایش
-
نشانه
واژگان مترادف و متضاد
آماج، آیه، اثر، داغ، رگه، علامت، مارک، نشان، هدف
-
سمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. شغل، عنوان، مقام، منصب ۲. نشان، علامت، اثر داغ، داغجا
-
مارک
واژگان مترادف و متضاد
۱. انگ، داغ، علامت، نشان، نشانه ۲. واحد پول آلمان
-
انگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. برچسب، علامت، مارک، نشان ۲. شیره، عصاره ۳. زنبور
-
داغ
واژگان مترادف و متضاد
۱. حار، سوزان، سوزنده، گرم ۲. علامت، لکه، مهر، نشان، نشانه ۳. اندوه، عزا، غم ≠ سرد
-
چراغ زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. روشن وخاموش کردن (چراغ خودرو)، علامت دادن، چراغ دادن ۲. چشمک زدن، اشاره کردن
-
سیما
واژگان مترادف و متضاد
۱. چهر، چهره، رخ، رخسار، رو، روی، صورت، عارض، عذار، قیافه ۲. علامت، نشان، هیئت