کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدر
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشوا، رئیس ۲. آغوش، بر، سینه ۳. بالا، والا ۴. بالانشین ≠ ذیل
-
واژههای همآوا
-
سدر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارز، درختسلیمان، شربین، کنار ۲. برگ نرم کنار
-
جستوجو در متن
-
شاهنشین
واژگان مترادف و متضاد
۱. تخت، صدر، کرسی، مقصوره، ۲. پایتخت
-
آغوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. بر، بغل، پهلو، صدر، کنار ۲. بنده، غلام، کنیز ۳. قوش
-
پیشگاه
واژگان مترادف و متضاد
آستانه، آستان، تخت، حضور، درگاه، ساحت، صدر، مسند
-
سینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. صدر ۲. پستان ۳. ذهن، حافظه ۴. دل، خاطر ۵. گستره، پهنه، عرصه
-
محراب
واژگان مترادف و متضاد
۱. قبله، جایگاه امامدر مسجد ۲. عبادتگاه، جایگاه کشیش ۳. مقصوره، شاهنشین ۴. صدر اطاق، پیشگاهمجلس
-
رئیس
واژگان مترادف و متضاد
امیر، باشی، بزرگ، پیشوا، زعیم، سر، سرپرست، سردار، سردسته، سرکرده، سرور، سید، صدر، صندید، عمید، لیدر، مافوق، مدیر، مهتر، نقیب، ≠ مرئوس
-
بالا
واژگان مترادف و متضاد
۱. اوج، راس، زبر، سر، صدر، علو، فراز، فوق ≠ پایین، زیر، فرود ۲. مافوق ۳. قامت، قد، هیکل ۴. بلندا، بلندی ۵. عرشه ۶. بلند، رفیع ۷. والا ۸. صدر ۹. زیاد، گران، بیش از حد معمول ۱۰. برین، عالم علیا ۱۱. میزان، مقدار ۱۲. جو، آسمان
-
بر
واژگان مترادف و متضاد
۱. آغوش، بغل ۲. پستان، پهلو، سینه ۳. تن ۴. کنار ۵. بار، ثمر، ثمره، محصول، میوه ۶. بلندی، فراز، بالا، برفراز، روی، صدر ۷. در، به، ۸. پهلو، ضلع ۹. سود، فایده، نفع ۱۰. علیه ≠ له ۱۱. روی ۱۲. بالا ≠ پایین ۱۳. طرف، سوی ۱۴. پیش، جلو
-
والا
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلند، رفیع، شامخ، عالی، متعالی، مرتفع، منیع، ورنه ۲. بلندپایه، بلندمرتبه، بلندمقام، عالیقدر ۳. جلیل، گرامی ۴. شایسته، شریف، ، نجیب ۵. رئیس، سرور، صدر ۶. برتر، فایق ≠ فرومایه
-
چم
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرام، نازخرام ۲. راه، روش، شیوه، طرز، ۳. قلق، لم، فوتوفن، شگرد ۴. رگ خواب، نقطه ضعف ۵. سبب، جهت، دلیل، انگیزه، علت ۶. داب، عادت ۷. بزه، تقصیر، جرم، گناه ۸. سینه، صدر ۹. آراسته، آماده ۱۰. اندوخته، فراهم ۱۱. رونق، رواج ۱۲. شرح،